خلاصة:
حذف گرایی ماده باور یکی از دیدگاه های مطرح در فلسفه ذهن است که بنا بر آن، روان شناسی عامیانه، به مثابه یک نظریه عرفی درباره رفتار انسان، نظریه ای کاذب است. یعنی، برخی یا تمام حالات ذهنی که روان شناسی عامیانه پیش می نهد، تحقق ندارند و از امری واقعی در عالم خارج حکایت نمی کنند. بنابراین، از نظر حذف گرایان، روان شناسی عامیانه باید کنار گذاشته شده و با روان شناسی علمی جایگزین شود. در این مقاله با بیان استدلال های موافقین و مخالفین حذف گرایی، سعی می کنیم نشان دهیم روا ن شناسی عامیانه نظریه ای کاذب نیست و حالات ذهنی واقعا تحقق دارند. در نتیجه، حذف گرایی ماده باور دیدگاهی کاذب است. به علاوه، نشان می دهیم با تمایز نهادن میان علم حضوری و حصولی می توان دلیل محکمی علیه این دیدگاه ارائه داد. معرفت ما به حالات ذهنی مثل باور، میل، امید و ترس، از نوع علم حضوری است، به طوری که وجود این حالات را در خودمان بی واسطه می یابیم. بنابراین، انکار آن ها توسط حذف گرایی ماده باور، توجیه قابل اعتمادی ندارد.
ملخص الجهاز:
eliminative materialism substance dualism behaviorism identity theory functionalism reductionism حذفگرایان معتقدند که علوم عصبی روزی آشکار خواهند کرد که حالات ذهنی که همه روزه در روانشناسی عامیانه 1 از آنها سخن میرود، به هیچ امر واقعی اشاره نمیکنند، ولی به خاطر نارسایی زبانهای طبیعی، مردم گمان میکنند که چنین باورها و امیالی وجود دارند (Lycan & Pappas, 1972) به باور آنها، روانشناسی عامیانه باید در مقایسه و رقابت با نظریات علمی دیگر قرار گیرد، تا مشخص شود تا چه حد در تفسیر امور و توضیح آنها موفق و دقیق است و مردم بر اساس آن، تا چه میزان قادر به پیشبینی آینده هستند.
2 با توجه به این نکات، پرسش اصلی مقاله این است که آیا میتوان ادعای حذفگرایان مادهباور مبنی بر واقعی نبودن ذهن و حالت ذهنی و در نتیجه بطلان رویکرد روانشناسی عامیانه را پذیرفت؟ پاول و پاتریشیا چرچلند از مهمترین معتقدان به نظریه حذفگرایی هستند که تلاش کردهاند با ذکر دلایلی، ناتوانی روانشناسی عامیانه از تبیین ذهن و حالات ذهنی را نشان دهند و رویکرد علمی را جایگزین آن بهشمار آورند.
در نقد این استدلال میتوان گفت همان طور که خود استیچ متذکر میشود، حتی اگر معلوم شود که هویات فرضشده توسط روانشناسی عامیانه، در روانشناسی علمی جایی ندارند، طرفدار دیدگاه حذفگرایی باید شواهد بیشتری ارائه کند تا به این نتیجه برسیم که چنین هویاتی در واقع وجود ندارند Stich, 1991) به نقل از(Ramsey, 2016 .