خلاصة:
امروزه مدیریت دانش و سازکارهای مرتبط با آن، به عنوان یک چالش اساسی برای سازمانها به حساب میآید، زیرا در صورت عدم بهرهگیری از مدیریت دانش، سازمانها توانمندی بهرهمندی از مزایای متعدد آن را ندارند و از سوی دیگر استقرار چنین سیستمهایی همواره مشکلات خود را دارد؛ به همین منظور اجرای آزمایشی سیستم مدیریت دانش برای مدیریت هر چه بهتر این پروژه بسیار الزامی است. هدف اصلی پژوهش حاضر ارائه روشی برای شناسایی و اولویتبندی واحدهای سازمانی به منظور پیادهسازی مدیریت دانش در سازمانهای دولتی بوده است. پژوهش حاضر از نظر هدف جزء پژوهش های کاربردی و از نظر ماهیت، توصیفی – پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش 10 تن از خبرگان حوزه مدیریت دانش در صندوق ذخیره فرهنگیان است. این افراد براساس رویکرد نمونهگیری هدفمند انتخاب شده بودند. در این پژوهش محقق با مطالعه ادبیات نظری و پیشینه تحقیقات داخلی و خارجی 10 عامل را در استقرار مدیریت دانش در صندوق ذخیره فرهنگیان شناسایی نمود که این 10 معیار شامل فرهنگ، فناوری اطلاعات، مدیریت، ساختار سازمانی، راهبرد، آموزش، منابع انسانی، دیدگاه نسبت به تغییرات، فرآیندهای دانشی و پاداشهای انگیزشی بوده است. در این تحقیق، برای گردآوری دادهها از دو پرسشنامه استفاده شده است. این پرسشنامه در بین اعضای خبره صندوق ذخیره فرهنگیان که دارای دانش کافی در زمینه مدیریت دانش و پیادهسازی به صورت پایلوت بودند توزیع گردید. در تجزیه و تحلیل دادهها از دو روش دیمتل فازی و همچنین دلفی فازی استفاده شده است. معیارهایی که دارای وزن بالاتری هستند شامل مدیریت (6.646)، منابع انسانی (6.289)، فرآیندهای دانشی (6.185)، راهبرد (6.109) و فرهنگ سازمانی (6.106) بیشترین اهمیت را در بین معیارهای پژوهش دارند.
ملخص الجهاز:
هدف اصلی پژوهش حاضر، ارائه روشی برای شناسایی و اولویت بندی واحدهای سازمانی به منظور اجرای مدیریت دانش در سازمان های دولتی است .
نکته مهم در این میان گستردگی، چندبعدیبودن (انسان ـ فناوری ـ سازمان ) و پیچیدگی طرح های مدیریت دانش سازمانی است که شاید تا حدود زیادی ناشی از پیچیدگی و ناملموس بودن مفهوم دانش باشد (٢٠١٤ ,Hoo &Kang ).
(رجوع شود به تصویر صفحه) (رجوع شود به تصویر صفحه) با توجه به خروجیهای به دست آمده از رویکرد دلفی فازی ، معیارهای جمع آوری دانش ، برگزاری دوره های آموزش مدیریت دانش ، سودمندی تغییر برای سازمان ، نیازهای خلق دانش در راهبردهای کاری، ساختار شبکه ای ، ساختار حامی رفتار جمعی و دسترسی عمومی به شبکه یکپارچه سازمانی از جمله معیارهای هستند که در غربالگری تأیید نشده و حذف شدند.
فرهنگ ، فناوری اطلاعات ، مدیریت ، ساختار سازمانی، راهبرد، آموزش ، منابع انسانی، دیدگاه نسبت به تغییرات ، فرآیندهای دانشی و پاداش های انگیزشی ازجمله معیارهایی هستند که در این پژوهش برای اجرای مدیریت دانش به صورت پایلوت مؤثر واقع میشوند.
بهترین روش در صورت عدم هم راستایی فرهنگ سازمانی با موضوع بهره گیری دانش از سازمان ، همراهی رهبران سازمانی برای تغییر فرهنگ سازمانی و حمایت از بهره گیری از سرمایه های نامشهود سازمانی است ؛ البته لازم به ذکر است این مسئله ، یعنی فرهنگ سازی، به برنامه ریزی میان مدت و بلندمدت برای حصول به نتایج دلخواه ارتباط مستقیم دارد؛ همچنین در جهت بهبود اجرا و استقرار مدیریت دانش در سازمان ، مدیران ، حمایت های خود را از اجرای چنین طرح های بیش ازپیش اعلام کنند.