خلاصة:
اشعار سعدی از دیرباز به صفت سهلِ ممتنع شهرت دارد. چنین خصوصیتی در بسیاری از اشعار متنبی نیز دیده می شود. در این جستار برآنیم تا به واکاوی صفت سهلِ ممتنع در برخی از غزل های سعدی که جنبه حکمت یا عرفان دارند و همچنین در اشعار معناگرا و حکمت آمیز متنبی بپردازیم. در این باب از دو رویکرد ساختارگرایی و هرمنوتیک فلسفی ـ که به نوعی نقطه مقابل یکدیگر می باشندـ بهره می گیریم. بنابراین با سؤال از چگونگی کارآمدی دو رویکرد مذکور به واکاوی عیار صفت سهلِ ممتنع در اشعار مورد نظر پرداخته شده است. با رویکرد ساختارگرایی، زیبایی از حالت جزئی و عینی خارج شده و تحلیل اشعار وارد فضای ذهنی پویا می گردد. اما با رویکرد هرمنوتیک فلسفی مواردی چون: تاریخمندی،اطلاق،انکشاف،پویایی،معناداری فرا زمانی و فرامکانی در اشعار مورد نظر حضور پویا دارند. عناصری چون: وزن و قافیه و صور بیانی معیار کارآمدی برای تحلیل صفت سهلِ ممتنع در شعر سعدی و متنبی نیستند. در پژوهش حاضر روشن شد که رویکرد هرمنوتیک فلسفی می تواند عیاری باشد برای سنجش صفت یاد شده در شعر سعدی و متنبی.
ملخص الجهاز:
همچنین همین غزل گنجایش فراتر رفتن از جهان شاعر را دارد و می توان معانی موجود در آن را به عرصهی باز و بی پایان هرمنوتیک کشاند: ای که انکار کنی عالم درویشان را تو ندانی که چه سودا و سراست ایشان را؟ گنج آزادگی و کنج قناعت ملکیست که به شمشیر میسر نشود سلطان را طلب منصب فانی نکند صاحب عقل عاقل آن است که اندیشه کند پایان را جمع کردند و نهادند و به حسرت رفتند وین چه دارد که به حسرت بگذارد آن را آن به در می رود از باغ به دلتنگی و داغ وین به بازوی فرح می شکند زندان را دستگاهی نه که تشویش قیامت باشد مرغ آبی است چه اندیشه کند طوفان را جان بیگانه ستاند ملک الموت به زجر زجر حاجت نبود عاشق جان افشان را چشم همت نه به دنیا که به عقبی نبود عارف عاشق شوریده سرگردان را در ازل بود که پیمان محبت بستند نشکند مرد اگرش سر برود پیمان را عاشقی سوخته ای بی سر و سامان دیدم گفتم ای یار مکن در سر فکرت جان را نفسی سرد برآورد و ضعیف از سر درد گفت بگذار من بی سر و بی سامان را پند دلبند تو در گوش من آید هیهات من که بر درد حریصم چه کنم درمان را (سعدیا) عمر عزیز است به غفلت مگذار وقت فرصت نشود فوت مگر نادان را (سعدی،1388 ،850 و 851) با رویکرد ذهن گرای ساختارگرایی می توان معانی موجود در این ابیات را به عنوان یک کل منسجم و سازمان یافته در نظر گرفت که متناسب با بافت فکری و فرهنگی شاعر، در حقیقت همان جهان او را تشکیل می دهد بدین شرح که سعدی عالمی دارد که در اینجا آن را عالم درویشی می نامد.
اما هر چه باشد فایده ساختارگرایی بیشتر در رویکرد ذهن گرا یا همان رویکرد سوبژکتیو آن نهفته است که با نگاه همزمانی سوسور نیز سازگار است و از این منظر زبان سعدی و متنبی از کارآیی و همخوانی بیشتری برخوردار خواهند بود برای انسان معاصر و این مسأله در حقیقت باز جنبه فرازمانی آن را تقویت می کند یعنی با چنین رویکردی، انسان در هر زمان می تواند از اشعار سعدی یا متنبی بهره زیبایی شناختی و فرهنگی گیرد و این مطلب در واقع خود بیانی است از صفت سهل ممتنع در این اشعار.