ملخص الجهاز:
الان چهقدر میتوان به این فکر کرد که ماندگاری و علاقهی بیشتر مردم به شعر در فرهنگ ما و علت اینکه شعر بعد از اسلام بیشتر در ذهن و زبان مردم مانده موزون بودن به وزن عروضی است و این عامل چهقدر باعث شده ما ملتی شفاهی باشیم و کمتر عادت به ثبت رویدادها داشته باشیم.
چون موسیقی از طریق تلویزیون و انواع این وسایل ارتباط جمعی و فضای مجازی بسیار آسان در دسترس قرار میگیرد و سطح شعر را هم پایین می آورد – که عوام بیشتر بفهمند که خوب و بدش هم بحث مفصلی دارد – و این باعث شده به جای توجه به شعر و شاعر به خوانندهی شعر توجه کنند و شیفتهی او بشوند (البته اینکه خواننده کیست و شعر، شعر کدام شاعر است خود حکایتی است) شما پرسیدید چرا توجه ما به شعرایمان بیش از توجه آنها به شاعرانشان است؟ من عرض میکنم که اولا به دلیلی که گفتم در مشرق زمین نقش شعر در ساختن فرهنگ مردم نقشی ویژه بوده است.
دیوان حافظ به آن بزرگی نیست و مصداق قلت حروف و کثرت معناست که خود، گفته است: بیا و حال اهل درد بشنو به لفظ اندک و معنی بسیار خیلی حرفها متعلق به او نیست ولی وقتی او میگوید به جهت نوع گفتن، یعنی هنریتر گفتن دلنشین میشود و مردم این حرف را از زبان حافظ بیشتر میپسندند، مثلا تئوری تجلی که تئوری او نیست و قبلا به آن پرداخته شده ولی او در غزل، «در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد» طوری این تئوری را بیان کرده که بر مخاطب تأثیر بسیار میگذارد.