ملخص الجهاز:
میدانم برای نوشتن اسفار کاتبان مدتها تاریخ بیهقی و ادبیات کهن ایران را مطالعه کردهاید؟ چه چیز باعث شد چنین کاری بکنید؟ گفتم ایجاد یک آتمسفر یا مود تاریخی فیالنفسه نیاز به واژگانی دارد که قادر باشد واژگان آن دوران را ایجاد کند.
ولی اجزایی هستند که میتوان با تعمیم آنها فضای بعضی مقاطع تاریخی را استنباط کرد و همه این جزییات چیزی جز واژگان نیستند که تنها ابزار خلق ادبیات است.
پس چرا نویسندگان ما بر این تنها ابزار خلق ادبیات تسلط ندارند؟ در یک رمان مثلا پانصد صفحهای فقط از 200 یا 300 کلمه استفاده شده است و این فقر دایره واژگانی نویسنده را نشان میدهد.
چرا نویسندگان جدید ما در برابر ادبیات احساس تعهد نمیکنند؟ چهطور ممکن است کسی نویسنده ادبیات باشد و نسبت به ادبیات احساس تعهد نکند؟ منظورم از تعهد به ادبیات یعنی این که مدام بخوانند و کیسهشان را پر کنند و خودشان را ملزم بدانند چیزی به ادبیات اضافه کنند.