خلاصة:
هدف پژوهش، بررسی اندیشهی سیاسی ابنطفیل در منشور فلسفی رسالهی «حی بن یقظان» است. روش این پژوهش، توصیفی– تحلیلی است و با استفاده از روشِ «هرمنوتیک قصد» کوئنتین اسکینر، مراتب سیاست را از دیدگاه ابنطفیل مورد بررسی قرار داده است. "بررسی نقش فیلسوف در تدبیر زندگی سیاسی"، "مقایسهی مقام فقیه و فیلسوف" و نیز "ارتباطسنجی میان فقه و فلسفه" مهمترین مسائل مورد بحث بودهاند. نتایج حاکی از آن است که هدف ابنطفیل در رسالهی حی بن یقظان حل رابطهی دین و فلسفه بوده و عمدهی توجه خود را بر بحث فقه، فلسفه و عرفان قرار داده است. اولین بعد سیاسی رسالهی ابن-طفیل به "نظام دانایی تمدن اسلامی" بازمیگردد. علم فقه در تمدن اسلامی جایگاهی ممتاز داشته و اخراج فلسفه و فیلسوف از متن اجتماع، از پیامدهای سیاسی مهم حضور همه-جانبهی فقه در زندگی انسان مسلمان بوده است. از دیدگاه حی بن یقظان، باهمبودگی فقه و فلسفه امکانپذیر نیست. ابنطفیل، در راستای مبانی فکری دولت موحدون، با تدوین رسالهی حی بن یقضان، به فیلسوفان هشدار میدهد که دست از تعرض به عقاید مردم بردارند و شریعت را محترم بدارند.
ملخص الجهاز:
رساله ي «حي بن يقظان » درصدد پاسخ به چند پرسش سياسي است : نقش فيلسـوف در تدبير زندگي سياسي چيست ؟ فقيه مقامش بالاتر است يا فيلسوف ؟ چه رابطـه اي بـين فقه و فلسفه وجود دارد؟ و کدام يک بايد بر جامعـه حکومـت کننـد؟ در ايـن مقالـه سـعي ميکنيم با استفاده از روش هرمنوتيک قصد کوئنتين اسکينر، به سوالات فوق پاسخ داده و ٤٠ مراتب سياست را از ديدگاه ابن طفيل مورد بررسي قرار دهيم .
به نظر ميرسد طرح مطالب مذهبي و تطبيق آن ها با مباني عقلي به دو جهت بوده اسـت : يکي براي آن که عامه ي مردم و مسلمين آن سرزمين (تونس و مراکش و انـدلس ) کـه از فلسفه رميده بودند و به حکما به نظر تحقير و مخالفت با دين مينگريستند، شـايد متوجـه شوند که در حقيقت ميان شرع و عقل اختلافي نيست و عقل روشن بين سرانجام به همان نتيجه ميرسد که از راه شرع و مذهب بدان منتهي ميگردند و اعمال مذهبي به همگي و تمامي، مبتنيبر نکات و لطايفي هستند که حکمت نيز آن را تاييد ميکند.
ديگـر آن کـه تـا آن عـده از حکمت پژوهان که تنها حوزه ي خود را در نظر ميگيرند و از محـيط بـزرگ تـر و عمـومي غافل ميگردند و گاه نيز به آراي حکما و نظم منطقي کلام آنان چنان دلباخته مـيشـوند که حقيقت را در نظرهاي محدودشان منحصر ميشمارند و تندروي آغـاز مـيکننـد و بـه روش اهل سلوک و اصحاب کشف خرده ميگيرند، از اين پندار و خواب نـاکي بـه عقـل و هوش باز آيند و از روي تامل در کلام خاصان حق و طرز تعليمات شان نگاه کنند و متوجه باشند که تربيت عامه ي ناس جز به آن طريق ، که مخالف اصول عقلي هم نيست ، ميسـر نميگردد (فروزانفر، ١٣٩١؛ ابن طفيل ، ١٣٩١، ١٥٣-١٥٤).