خلاصة:
مقالهی حاضر کوششی است برای ارزیابی و نقادی نظریهی حرکت ارسطویی از منظر رویکرد منادولوژیک - رویکردی که میکوشد همه چیز را بدون دخالت معجزهآسای غیر، و صرفا با اتکا به درونزایی جوهر توضیح دهد. این رویکرد میراثی لایبنیتسی است و در این نوشته نیز چیستی آن با رجوع به منادولوژی لایبنیتس توضیح داده خواهد شد. اتخاذ رویکرد منادولوژیک در فهم نقادانهی ارسطو موجب پدید آمدن تعبیری متفاوت با تعبیر رایج از فلسفهی او خواهد شد که این تعبیر را تعبیر طبیعتشناسانه نام نهادهایم. در این پژوهش به مفاهیم انتلخیا، دونامیس/فوسیس و انرگیا پرداخته شده است. بخش اصلی این نوشتار با تکیه بر تعبیر طبیعتشناسانه به سراغ تمایز موجودات طبیعی و مصنوعی و جدایی متحرک و محرک میرود تا نشان دهد نظرات ارسطو در این حوزهها نه با رویکرد طبیعتشناسانه سازگارند و نه خود قدرت مقاومت در برابر انتقادات و پرسشها را دارند. این مقاله تلاشی است بران آشکار کردن این نکته که ارسطویی ماندن مستلزم گذر از ارسطو است. مقالهی حاضر رویکردی تاریخی و تبارشناسانه ندارد و صرفا تحلیلی است فلسفی دربارهی مفهوم خودمتحرک بودن، در موجودات غیرمجرد، از طریق خوانش ارسطو به اتکای منادولوژی.
ملخص الجهاز:
تمرکز این بخش بر تلقی ارسطو از خودمتحرک بودن موجود طبیعی و تمایز این موجود با موجود مصنوعی – و همچنین امتناع یکی بودن محرک و متحرک به طور کلی – خواهد بود، اما اگر بخواهیم از معضلات دیگر صرفا نام ببریم ذکر این چند نمونه فعلا کفایت خواهد کرد: معضل مبدئیت محرک لایتحرک برای حرکت عالم و افلاک، معضل برخورد اجسام و تبیین امکان آن ، معضل غایت مندی در موجودات فاقد عقل و فقدان بحثی گویا در شأن ایجابی دونامیس (قوه )، و حتی مباحث بنیادینی همچون چگونگی وحدت ، پیوند و رابطه ی صورت و ماده (همچون تبلور وجودی فعلیت و قوه ).
مسیری که در این نوشته پیمودیم چنین بود: با اتخاذ رویکرد منادولوژیک و اعمال آن بر ارسطو به تعبیر طبیعت شناسانه از فلسفه ی طبیعت او دست یافتیم ؛ سپس به اتکای این تعبیر وارد عرصه ی حرکت شناسی شدیم و به بازنگری در نسبت میان مفاهیم دونامیس ، فوسیس ، انتلخیا و انرگیا دست زدیم چنانکه در نهایت انتلخیا را فهم تفصیلیمان از فعالیت درون زای غایت ساز، یعنی ترکیب دونامیس ، فوسیس و انرگیا دانستیم ؛ در بخش دوم مقاله کوشیدیم نشان دهیم فقدان رویکرد منادولوژیک ، یا تمام نبودن حضور جوهرمحوری در ارسطو، چه ناسازگاریها و نابسندگیهایی را موجب شده است و از این حیث تمایز موجودات طبیعی و مصنوعی و جدایی متحرک و محرک را محور نقادی خود قرار دادیم .