ملخص الجهاز:
"سپیده سامانی ویرانی میهراسم و«این گفتن»/خود مخاطره میخواهد روح خفتهء آتش را/پاک و یکسره میخواهد آتشی که حضورش را،/جاودانهترین رفتار، شعر و واژهء گویانه/ورد ساحره میخواهد خواهشی که گریزان است/در نشیب نبایدها تا سرایدش از احساس/شعر و شاعره میخواهد مثل عاطفهای سنگی/در تصور یک محکوم تا بسازدش از اوهام/دست و پیکره میخواهد مثل حسرت پنهانی/در حصاری گلخانه سبزهای که بهارش را/پشت پنجره میخواهد میهراسم و این افکار/در تدارک ویرانی پایگاه امیدش را/در مخاطره میخواهد ذهن خسته و طاعونی/در جنون شبستانش با تمام وجود این بار/مرگ خاطره میخواهد فروردین 7631 یادوارهء بیست و هشتم داود رستمیوند تندیس مهربان اقاقی، کدورتی است،در ساحت کجاوهء لیلی، آندم که قیس نمازش،در انسجام عشق و شن و نور و رخوت است..."