خلاصة:
هر اثر ادبی بازتابندة مسائل اجتماعی و تصویری از جامعة عصر نویسنده است. شناخت این مسائل در آثار ادبی بر پایة جامعهشناسی قابل دریافت است. جامعهشناسی ادبیات، اثر ادبی را پدیدهای اجتماعی میداند زیرا ساختار جهان اثر ادبی بازتاب واقعیتهای اجتماعی یا بیان نمادین آنها است. پژوهش حاضر با توجّه به نظریات جامعهشناسی، بهویژه نظریات گلدمن به تحلیل داستان به کی سلام کنم دانشور پرداخته و آن را در حوزة فرم و محتوا مورد بررسی قراردادهاست. نتایج این پژوهش نشان میدهد؛ دانشور نویسندهای واقعگرا و آشنا به مسائل پیرامون خود و اجتماع است. او با محوریت قرار دادن زن، وضعیت و حقوق نادیده گرفتهشدة او را نشانمیدهد و نسبت به آن انتقاد دارد. همچنین دینداری ظاهری، تبعیض طبقاتی و فقر را مورد نقد قرارمیدهد. یاس، خرافهگرایی و مردستیزی از دیگر مسائل مطرحشده در این داستان است که جنبههای روانشناسانة داستان را بیانمیکند. در حوزة فرم نیز به عناصر مهمی از داستان اشارهشدهاست که در راستای محتوا به کارگرفتهشدهاند. انتخاب عنوان و شروع مناسب از شگردهای داستانپردازی دانشور است. شخصیّتها نیز در این داستان واقعی و باورپذیر ساخته و پرداختهشدهاند و شخصیّتپردازی در جهت موضوع داستان شکل گرفتهاست. واکاوی روایت راوی درون داستانی و راوی برون داستانی، نشان میدهد؛ نویسنده از روایت جهت ارائة ساختار حاکم بر جامعه استفاده کردهاست. همچنین نویسنده با استفاده از لحن زنانه، مهارت در فضاسازی داستان، فضای استبدادی عصر خود را نشان دادهاست.
ملخص الجهاز:
مقالة دیگری با عنوان «تحلیل روایی دو داستان کوتاه به کی سلام کنم از سیمین دانشور و زن زیادی از جلال آل احمد» (دری و همکاران، 1396) که به تحلیل مقایسه روایتگری این زوج نویسنده میپردازد.
هدف در این پژوهش یافتن پاسخهایی برای پرسشهای زیر است: - آیا داستان کوتاه ظرفیت ارائه مسائل اجتماعی را دارد؟ - آیا دانشور توانسته است از عهدة ارائة مسائل اجتماعی در داستان برآید؟ - داستان به کی سلام کنم چه مؤلفههایی از جامعه را در بردارد؟ - توجه به حقوق زنان در جامعه تا چه اندازه در داستان به کی سلام کنم بازتاب مییابد؟ - فرم داستان چگونه در خدمت محتوای اثر قرار گرفته است؟ -آیا داستان میتواند جنبه روانشناسانه شخصیت نویسنده را نشان دهد؟ آثار زیادی در زمینة تحلیل داستانهای دانشور انجام شده است اما هیچیک به تحلیل جامعهشناسی داستان به کی سلام کنم بهعنوان اثری مستقل و همچنین به بررسی محتوا و فرم به روش تلفیقی نپرداختهاند.
دانشور در این داستان با به نمایش گذاشتن زندگی کوکب سلطان، شخصیت اصلی داستان، نقبی بر زندگی زنان عصر خود دارد و به مشکلات آنها میپردازد.
یکی از اهداف دانشور در این داستان توصیف وضعیت سیاسی و هرج و مرج جامعه است.
«از تحلیل روانکاوانة داستان این نتیجه حاصلمیشود که کوکب سلطان که از عشق همسرش و سپس عشق فرزند و نوههایش محروم شده، سائق عشق را به درون خود میراند و چون برای رسیدن به هدف ناکام است.
زن در این داستان در استثمار مرد است که هم از زندگی ربابه مشهود است و هم از وضعیت کوکب سلطان.