خلاصة:
در مقاله حاضر برهان وجودی و برهان صدیقین به این دلیل مورد بررسی مقایسه ای قرار می گیرند که هریک نظرگاه مابعدالطبیعی خاصی (اصالت ایده و اصالت وجود) را نمایندگی می کنند. فرض بر این است که با لحاظ این نمایندگی تصور صحیح تری از نسبت میان این دو برهان حاصل می شود. با توجه به ابتنای برهان وجودی بر اصالت ایده، و با توجه به تحول بنیادین اصالت ایده در دوران جدید نسبت به پیش از آن، تقریری که از این برهان در دو دوره ی مذکور ارائه می شود متفاوت خواهد بود و بر این اساس نمی توان غایات واحدی را به هردو تقریر از برهان وجودی نسبت داد. از این رو در بررسی مقایسه ای میان برهان صدیقین و برهان وجودی لحاظ این نکته ضروری است. طرح دو تقریر متفاوت از برهان وجودی به ما کمک میکند تا نحوه تناظر و تباعد میان این دو برهان را بهتر به فهم آوریم و همچنین فهم بهتری از بنیانهای مابعدالطبیعی برهان وجودی پیدا کنیم. بر این اساس تباعد میان برهان وجودی با تقریر آنسلمی و تقریر هگلی آشکار خواهد شد و همچنین به تناظر برهان صدیقین با برهان وجودی آنسلمی و تباعد آن با برهان وجودی هگلی پی خواهیم برد.
ملخص الجهاز:
(515 :1368 به این ترتیب تقریر آنسلمی از برهان وجودی، به جهت این که متضمن تبیین وابستگی ذهن انسان به امر مطلق است و دستیابی ذهن به حقیقت را حاصل اشراق عقل الهی و خیر برین میداند و و سیر در این مسیر از طریق تغییر کیفی مراتب حکمت ، و تحقق خیر تبیین میکند و روبه سوی خیر مطلق دارد، مطابق با اقتضائات مابعدالطبیعی محسوب میگردد.
در توضیح نسبت اندیشه ی مطلق و مفاهیم ذهن انسانی می - توان گفت که ایده ی خداوند اندیشه ی خود الهام گری است که اندیشه ی ما به آن پاسخ میگوید و البته این پاسخ ها به جهت تناهی ذهن ما صور مختلفی دارد که ظهورات مختلف آن مفهوم متناهی است و به همین جهت «در فلسفه ی دین ، امر مطلق متعلق شناسایی قرار میگیرد، نه صرفا در قالب اندیشه ، بلکه همچنین در قالب ظهور آن (٣٤ ,١٨٩٥ ,Hegel) و این ظهورات مختلف شکل دهنده ی صور مختلف وحی و صور مختلف اندیشه ی دینی است و اساسا وحی عبارت از هر تصوری است که ما از خداوند میتوانیم داشته باشیم چرا که « هر ایده ی کلی که در ذهن داریم ، معنایی صرفا انضمامی از امر واجب فینفسه است که در طرح خویش فعال است و خود را ظاهر و آشکار و القا میسازد (ibid).