خلاصة:
ضرورت تاسیس مدرسهی علوم سیاسی به مانند دیگر مدارس جدید در ایران، به مثابهی ضرورتی متجددانه مطرح شد و این ضرورت متجددانه بود که همواره به ضرورت «کاربردی»بودن علم سیاست دانشگاهی موضوعیت داده است. نگاهی به فهرست نخستین برنامههای درسی مدرسهی علوم سیاسی و بررسی آثار نخستین متجددان ایرانی، آشکار میسازد که شکست علم سیاست در بدلشدن به رشتهای «کاربردی»، در واقع با شکست پروژهی تجدد در ایران که خصلتی از بنیاد سیاسی داشت در پیوند است. توضیح این شکست در واقع راه را برای فهم آن شکست نیز خواهد گشود. ما در این مقاله تلاش خواهیم کرد تا پس از نگاهی اجمالی به شرایط کلی تاسیس «مدرسهی علوم سیاسی»، با تامل در رویکرد نخستین آموزگاران مدرسهی علوم سیاسی، به ویژه رسالهی مهم محمد علی فروغی به عنوان یکی از مهمترین منابع درسی در آن مدرسه، از این موضع دفاع کنیم که منادیان تجدد سیاسی در ایران که در عین حال کم بیش از مدرسان مدرسهی علوم سیاسی نیز بودند، علیرغم همهی احتیاطهایی که در بیان منویات خویش به خرج میدادند، اما نهایتاً از بیان تلویحی آن اصولی امتناع نکردند که اساساً ریشه در یک تلقی لیبرال-دموکراتیک داشت. اگر نسبت میان الهیات لیبرال-دموکراتیک، علم سیاست جدید و سرشت «کاربردی» آن را مدّ نظر قرار دهیم، آنگاه نقش امثال محمد علی فروغی در خصوص علم سیاست جدید در ایران را میتوان فراتر از دایرهی تنگ تالیف و تدریس برای مدرسهی علوم سیاسی، به مثابهی اقدامی استراتژیک در راستای استقرار ارزشهای لیبرالدموکراتیک مورد ملاحظه قرار داد.
The School of Political Science, just as the other modern schools in contemporary Iran, established as a necessity brought about by the modernity, and this necessity has always been signalized the necessity of applicability of political science. The early curricula of the School of Political Science and the works of the early Iranian modernists denote that the failure of the political science in becoming "applicable" is essentially related to the failure of the modernity's project in Iran. Explaining this failure pays our way to understanding that one. In this paper, through studying the suggestions of Muhammad Ali Foroughi, one of the outstanding master of the School, and at the same time one of the most important modernists in the era of constitutional revolution, we will attempt to show that early political modernists in Iran, in spite of their circumspections in revealing their intentions, conveyed their essentially liberal-democratic principle implicitly. If we take the relation between the theology of liberal democracy, modern political science and its "applicable" character into account seriously, then we can see the role of people such as Muhammad Ali Foroughi, beyond the compiling and teaching in the School of Political Science, as a strategic action to fight for liberal-democratic values.
ملخص الجهاز:
به زعم نویسنده این مقالـه ، تأمـل در کوشـش هـای محمدعلی فروغی، به عنوان یک مطالعۀ موردی، میتواند پرتوی بـر ایـن پرسـش بیفکند؛ به ین ترتیب ، در این مقاله تلاش خواهیم کرد پـس از نگـاهی اجمـالی بـه شرایط کلی تأسیس «مدرسۀ علوم سیاسی »، بـا تأمـل در رسـالۀ مهـم محمـدعلی فروغی، به عنوان یکی از مهم ترین منابع درسی آن مدرسـه ، از ایـن موضـع دفـاع کنیم که منادیان تجدد سیاسی در ایران کـه درعـین حـال ، کـم وبـیش از مدرسـان مدرسۀ علوم سیاسی نیز بودند، به رغم همۀ احتیاط هایی که در بیان خواسـته هـای خود به خرج میدادند، درنهایت ، از بیان تلویحی آن دسته از اصول امتنـاع نکردنـد که اساساً در یک برداشت لیبرال ـدموکراتیک ریشه داشت .
درواقع ، میتوان نشان داد که محمدعلی فروغی نه تنهـا نقـش یـک مـدرس مدرسۀ علوم سیاسی یا مترجم منابع درسی برای این مدرسه ، بلکه نقـش یکـی از اصلی ترین منادیان تجدد سیاسی را ایفا میکنـد؛ ایـن نقشـی اسـت کـه او خـود به تلویح در آثارش ، به ویژه در رسـالۀ خـود بـا عنـوان «حقـوق اساسـی یـا آداب مشروطیت دول »، به آن اشاره کرده است .
بـه عبـارت روشن تر، درصدد هستیم تا دریابیم کـه «آیـا میـان ناکـامی در گسـترش ارزش هـای لیبرال ـدموکراتیک ، به عنوان هستۀ سـخت تجـدد سیاسـی، و کـاربردی نبـودن علـم سیاست جدید در ایران ، نسبتی برقرار است یـا خیـر؟» ایـن نکتـه ، بـه ویـژه ازآن رو اهمیت دارد که متولیان مدرسۀ علوم سیاسی در ایـران ، و در رأس آن هـا محمـدعلی فروغی، میتوانند حلقۀ واسطی باشند که تأمل در اندیشه هایشان ، درنهایـت ، پرتـوی بر مسئله موردنظر ما در این مقاله خواهد افکند.