خلاصة:
در آیات و روایات اسلامی، دو اصطلاح «قلم» و «لوح» در کنار هم به کار رفته و از مراتب علم فعلی خداوند دانسته شده است. از همینرو، دو اصطلاح یاد شده در فلسفه اسلامی نیز راه یافته و جزو مسائل فلسفه اولی قرار گرفته است. در این میان، فیلسوفانی مانند ملاصدرا، به گونهای اجمالی و علامه طباطبایی، به گونهای تفصیلی، با بهرهگیری از آموزههای دینی کوشیدهاند از «قلم» و «لوح»، تبیین فلسفی ارائه دهند. در جستار حاضر، دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی درباره «قلم» به شیوه توصیفی - تحلیلی و با رویکرد روایی و فلسفی مورد بازخوانی، تحلیل و بررسی قرار گرفته است. در پایان این نتیجه به دست آمده که براساس روایات و مبانی حکمت متعالیه، «قلم» و «اقلام» از حقایق عالم عقل میباشند که در سلسله طولی هستی، نسبت به حقایق پایینتر از خود جنبه فاعلی داشته و واسطه فیض شمرده میشوند. همچنین میتوان قلم را برابر با عالم عقل و لوح را برابر با عالم مثال دانست که نسبت به عالم عقل جنبه قابلی دارد و حقایق را از آن عالم دریافت میکند. شایان ذکر است که میان این دو تفسیر ناسازگاری وجود ندارد و تفاوت تنها به نحوه اعتبار عقلی باز میگردد.
ملخص الجهاز:
بررسي تحليلي ديدگاه ملاصدرا و علامه طباطبايي دربارۀ «قلم» با رويكرد فلسفي و روايي محمدعلی وطندوست چكيده در آيات و روايات اسلامي دو اصطلاح «قلم» و «لوح» دركنار هم بهكار رفته و از مراتب علم فعلي خداوند دانسته شدهاند است.
ديدگاه ملاصدرا و علامه طباطبايي دربارۀ قلم چگونه ارزيابي ميشود؟ در جستار حاضر تلاش شده است با شيوهاي تحليلي ـ توصيفي و رويكردي روايي ـ فلسفي به دو پرسش يادشده پاسخ داده شود و ناسازگاري ظاهري ميان برخي روايات حل شود.
6 تفسير ديگري كه ميتوان براساس مباني حكمت متعاليه دربارۀ لوح و قلم ارائه داد اين است كه مراد از قلم در آيات و روايات همۀ حقايقي است كه در مرتبۀ عالم عقل قراردارند.
7. نتيجهگيري براساس برداشتهاي روايي و فلسفي كه ملاصدرا و علامه طباطبايي دربارۀ قلم بيان داشتهاند و نگارنده نيز نكات ديگري را بر آنها افزود، اين نتيجه بهدست آمد كه ملاصدرا در تبيين چگونگي صدور هستی از خداوند متعال قلم را نخستین موجودی ميداند که برطبق علم عنایی حق صادر شده است.
با بهرهگيري از سخنان ارزشمند ملاصدرا و علامه طباطبايي و نيز با بررسيهايي كه نگارنده در روايات مرتبط با «قلم» انجام داده است، براساس مباني حكمت متعاليه، اين نتيجه بهدست آمد كه «قلم» در آموزههاي ديني به هر موجود مجردی اطلاق شده است که نسبت به حقایق پایینتر از خود جنبۀ فاعلي دارد و واسطۀ فیض شمرده میشود؛ ازهمينرو نمیتوان قلم را فقط نوعی از حقیقت بهحساب آورد.