خلاصة:
پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی سازمان یادگیرنده در مدارس ابتدایی شهر تهران انجام پذیرفت. روش پژوهش از نظر هدف کاربردی– بنیادی؛ از نظر روش جمعآوری دادهها توصیفی – همبستگی و از نظر نوع داده، آمیخته (کیفی-کمی) از نوع اکتشافی بود. جامعۀ آماری بخش کیفی پژوهش، شامل خبرگان دانشگاهی و صاحبنظران آموزش و پرورش بود. در بخش کمی، جامعه آماری شامل کلیه معلمان مقاطع ابتدایی شهر تهران به تعداد 905 بودند نمونهها در بخش کیفی، با نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. جهت برآورد حجم نمونة مورد نیاز در بخش کمی پژوهش از روش محاسبه حجم نمونه در مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شد و تعداد 310 نفر به عنوان نمونه به روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند. در بخش کیفی از مصاحبههای نیمهساختار یافته استفاده شد و در بخش کمی، از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. روایی و پایایی ابزارها مورد سنجش قرار گرفته و تایید گردید. روش تحلیل دادهها در بخش کیفی کدگذاری نظری برگرفته از روش نظریهپردازی داده بنیاد بود. در بخش کمّی از روشهای آمار توصیفی و استنباطی (آزمونهایی نظیر همبستگی پیرسون، تحلیل عاملی تاییدی و تحلیل عاملی اکتشافی) استفاده شد. نتایج حاصل از پژوهش نشان دادند که مولفههای تشکیل دهنده سازمان یادگیرنده، شامل مولفههای تسلط فردی، الگوهای ذهنی، تفکر سیستمی، آرمان مشترک، یادگیری تیمی و فناوری اطلاعات بود. همچنین، مولفههای اثرگذار بر سازمان یادگیرنده د رمدارس ابتدایی شامل، مولفههای فرهنگ سازمانی، رهبری و نیروی انسانی بودند. علاوه بر این، در پژوهش حاضر الگوی سازمان یادگیرنده ارائه شد که علاوه بر مولفههای عنوان شده، عوامل تسهیلگر، سازوکار و موانع را نیز مورد بررس قرار داد و از برازش مطلوبی برخوردار بود.
The purpose of the present study was to provide a model of learning school in elementary schools in Tehran. The research method was applied in terms of applied-fundamental purpose; in terms of collecting data, it was descriptive-correlational and in terms of the data-type it was (qualitative-quantitative) exploratory one. The statistical community of the qualitative research part included academic experts and educators. In the quantitative part, the statistical community included 905 teachers of Elementary schools in Tehran throughout the country. Samples were selected in a qualitative part with purposeful sampling. In order to estimate the required sample size in the quantitative part of the study, sample size was used in structural equation modeling and 310 individuals were selected as multi-stage cluster sampling. In the qualitative part, half-structured interviews were used and in the quantitative part, a researcher-made questionnaire was used. Reliability and validity of the study tools were meseared and they all were midified. The method of data analysis in the qualitative part of the theoretical coding was derived from the method of data theorizing. In the quantitative part, descriptive and inferential statistics (tests such as Pearson correlation, confirmatory factor analysis and exploratory factor analysis) were used. The results of the study showed that the components of the learning organization included components of individual domination, mental patterns, system thinking, common goal, team learning and information technology. Also, the components affecting the learning organization in the elementary school included components of organizational culture, leadership and human resources. In addition, in the present study, the learning organization model was presented which in addition to the mentioned components, facilitation factors, mechanism and barriers were also considered and fitted fit.
ملخص الجهاز:
علاوه بر این ، در پژوهش حاضر الگوی سازمان یادگیرنده ارائه شد که علاوه بر مؤلفه های عنوان شده ، عوامل تسهیل گر، سازوکار و موانع را نیز مورد بررس قرار داد و از برازش مطلوبی برخوردار بود.
وب ١ (٢٠١٨) نیز در پژوهش خود نشان می دهد که فرهنگ سازمانی و رهبری از عوامل تسهیل کننده یادگیری سازمانی است و به عبارتی می توان این مولفه ها را جزء مولفه های سازمان یادگیرنده دانست .
این پژوهش از نوع مروری بوده و پژوهشگران نشان دادند که ضرورت تبدیل شدن مدرسه ها به سازمان های یادگیرنده از آن جا ناشی می شود که با افزایشپیچیدگی و سرعت تغییرات محیطی، در واقع نداشتن اطمینان به محیط پیرامون ، فزونی یافته است .
بر این اساس ، پژوهش حاضر بر آن است تا با شناسایی مولفه های سازمان یادگیرنده در دوره ابتدایی، کمک شایانی به نظام برنامه ریزی آموزشی و الگو سازی برای بهبود وضعیت یادگیری در سطح مدارس ابتدایی کند.
یافته ها سؤال اول : مولفه های سازمان یادگیرنده در مدارس ابتدایی شهر تهران کدم اند؟ برای پاسخ به این سوال پژوهش از کدگذاری استفاده شد.
سؤال سوم : الگوی روابط بین هر یک از مولفه های سازمان یادگیرنده در مدارس ابتدایی شهر تهران چیست ؟ سوال چهارم : درجه تناسب مدل ارائه شده به چه میزان است ؟ برای پاسخ به سؤال فوق با توجه به اینکه مقیاس اندازه گیری فاصله ای بود و همچنین توزیع داده ها نرمال بود از آزمون های پارامتریک مناسب (همبستگی پیرسون ) و تحلیل عاملی تائیدی استفاده شد.
Organizational Learning and Collective Human Capital Relationship With Firm Performance Among MNEs in the Northern Region of Malaysia.