ملخص الجهاز:
2. روحانيت شيعي, با ظهور قاجار, به بازسازي خود كوشيد و با حضور در پاره اي از پستها و نيز موضع گيري در شرايط ويژه اجتماعي, چونان: جنگهاي ايران و روس, امتياز تنباكو و جنبش مشروطيت, كوشيد نقش زمان آگاهي خود را ايفا كند; اما ناكاميهايي كه در مشروطيت پديد آمد (به دار كشيدن شيخ فضل اللّه نوري, قدرت يابي روشنفكران لائيك, رقابت جويي مشروطه خواهان, ناكارآمدي دولتهاي مشروطه و… ) عامل جدي بود كه دوباره روحانيت, راه حل انزوا و عزلت را پيشه كند و بخش وسيعي از عالمان شيعه, دغدغه هاي نظري كلاسيك را در علوم و دانشهاي سنتي, بر حضور فكري ـ اجتماعي ترجيح دهند.
عوامل ياد شده, موجب گرديد كه روحانيت شيعه, پس از عصر صفوي, از تداوم حضور در زمان بهره مند نباشد, و در انزوا, يا دست كم, حاشيه اجتماعي ـ تمدني قرار گيرد.
نتيجه اين نگرش, آن شد كه حوزه هاي ديني نتوانست با نقطه كانوني تمدن نوين كه دانش جديد باشد, پيوندي عالمانه پيدا كند و داد و ستدي دانشي با جامعه هاي علمي جهاني, شكل گيرد.
حوزه و روحانيت, در فاصله از زمان و زمانه, اين مخاطره را دارد كه با مخاطب جديد و نسل هاي نو, زبان ارتباطي برقرار نكند و در نتيجه در هدايت و رهبري ديني اين نسل, از نقش آفريني جدي بازماند.