خلاصة:
شبهه خدا به مثابه مولود جهل آدمی از سوی بسیاری از دانشمندان از جمله فیزیکدانان و زیست شناسان عصر جدید مطرح گردیده است. در این نوشتار به این شبهه از منظر استیفان هاوکینگ به عنوان یک فیزیکدان می پردازیم. از نظرگاه این دانشمند باور به خدا مولود جهل آدمی است. انسانها تا زمانی به خداوند به عنوان علت پدیدههای طبیعی باور دارند که علت این پدیدهها برای آنها کشف نشده باشد؛ اما وقتی علت آنها آشکار گردید، دیگر جایی برای اعتقاد به خداوند باقی نمی ماند. در گذشته جهان را به دلیل جهل متراکم معلول خداوند می دانستند؛ اما امروزه که به کمک علم علل طبیعی شکل گیری جهان نمایان شده است، دیگر نیازی به فرض وجود خداوند نیست. در این نوشتار که به شیوه تحلیلی- توصیفی سامان یافته، ابتدا واقع گرایی مدل محور، فیزیک کوانتوم، نظریه ام و خدا به مثابه موجود رخنه پوش به عنوان مبانی این نظریه مورد اشاره قرار گرفته و سپس اموری مانند تبیین علمی حدوث جهان، برتری تبیین علمی نسبت به دیگرتبیین ها و غیر قابل جمع بودن تبیین علمی با تبیین دینی به عنوان سه محور اصلی دیدگاه هاوکینگ مورد توجه واقع شده و در آخر نیز این سه محور با عنایت به دیدگاه فیلسوفان و الهیدانان مسلمان نقادی شده است.
The theory of God as the product of human ignorance has been presented by many scientists including modern physicists and biologists. In this article, we address the theory from the view point of Stephen Hawking, a physicist. According to him, belief in God is the product of human ignorance. Humans believe in God as the cause of natural phenomena so long as the cause of these phenomena is not discovered by them; But when their cause is revealed, there is no room for believing in God. In the past, the world was considered as the creation of God because of people's deep ignorance, but today when the natural causes of the formation of the world have been revealed thanks to science, there is no need to assume the existence of God. In this paper which is organized in an analytical-descriptive way, first we deal with the model-dependent realism, quantum physics, M- theory, and God as a being covering gaps as the foundations of Hawking's theory and then attention is paid to issues such as the scientific explanation of the origin of the world, the superiority of the scientific explanation over other explanations, and the incompatibility of the scientific explanation with the religious explanation as the three main axes of Hawking's theory. At the end, we will assess the basic elements this theory contains with a critical approach based on Islamic philosophy and theology.
ملخص الجهاز:
در اين نوشتار که به شيوه تحليلي- توصيفي سامان يافته ، ابتدا واقع گرايي مدل محور، فيزيک کوانتوم ، نظريه ام و خدا به مثابه موجود رخنه پوش به عنوان مباني اين نظريه مورد اشـــاره قرار گرفته و ســـپس اموري مانند تبيين علمي حدوث جهان ، برتري تبيين علمينسبت به ديگرتبيين ها و غير قابل جمع بودن تبيين علمي با تبيين ديني به عنوان سه محور اصلي ديدگاه هاوکينگ مورد توجه واقع شده و در آخر نيز اين سه محور با عنايت به ديدگاه فيلسوفان و الهيدانان مسلمان نقادي شده است .
com مقدمه در گذشته ميگفتند تبيين معقول جهان آفرينش بدون وجود خدا امکان پذير نيست ؛ اما اسـتيفان هاوکينگ * نه تنها اين ديدگاه را به چالش کشيد، بلکه همچنين خاطر نشان کرد که باور به وجود خدا مولود جهل آدمي اســـت (١٥.
بنابراين از منظر وي جهان چون قابل تبيين علمي اســت ، نيازي به آفريدگار از جنس خداوند ندارد و باور به خدا يا خدايان مربوط به اعصاري است که علم پيشرفت نکرده بود و بشر در جهل و غفلت به سر ميبرد.
pp ,(٣٥) ٩ ,١٩٤٢ ,Hayek) اما آن گونه که پترســـون مي گويد، علم گرايي امروزه به دو معناي مهم به کار مي رود: ١) تلقي روش علمي به مثابه تنها روش رسيدن به حقيقت ؛ ٢) استفاده از نظريات يا روش * See, Stephen Hawking, A Lecture (on the origin of the universe), avaialbe at: https://www.
net/publication/215777806_LIMITATIONS_OF_MODERN_SCIEN CE ** See for example, Top 10 Unsolved Mysteries of Science, available at: https://www.