خلاصة:
قوم زاگرسنشین لک با پیشینۀ تاریخی و فرهنگی درخشان خود و با زبان شیرین لکی و ادبیات شفاهی پُربار خود، از روزگاران گذشته تا به امروز، میراثدار و پاسدارِ فرهنگِ کهنسرزمینِ ایران، بودهاست. زبان قوم لک که از گروه زبانهای شمال غربیِ ایرانی است، علاوه بر اینکه ریشه در زبانهای باستانی ایران دارد؛ خویشاوند نزدیک زبان فارسی است و همواره از آن تأثیر پذیرفته و متقابلاً نیز بر آن تأثیر گذاشتهاست تا جایی که ادبیات شفاهی قوم لک با غنای کمنظیر خود، لبریز از مثلهای شیرین و دیرینی است که وجوه اشتراک فراوانی با مثلهای فارسی دارد و مقایسۀ مثلهای دو زبان و نمایانساختن تشابهات آنها، راهی مناسب برای اثبات پیوستگی زبان لکی با زبان فارسی و نشاندادن میزان داد و ستد دیرینه و دائمی دو زبان با همدیگر است. در این مقاله که با روش توصیفی- تحلیلی و بهرهگیری از منابع کتابخانهای و دادههای میدانی صورت گرفته، پنجاه مَثل زبان لکی با مثلهای مشابه خود در زبان فارسی مقایسه و همانندیها و ناهمانندیهای آنها بررسی شدهاست. دستاورد پژوهش نشان میدهد که مفهوم و کاربرد هر کدام از پنجاه مثل زبان لکی، با مفهوم و کاربردِ مثلِ فارسیِ مشابه خود، یکسان است و تنها تفاوت مثلها، مربوط به ساختار آنهاست که گاه اندک و قابل چشمپوشی، و گاه تا حد کُل ساختار دو مثل پیش میرود و ناشی از تفاوتهای آوایی، لغوی و نحوی دو زبان، تفاوتهای اقلیمی و جغرافیایی دو قوم و نوع نگاه آنها به عناصر محیط پیرامون خود و بازتاب این عناصر در ادبیات شفاهی خویش است.
The noble tribe of Lak settled in Zagros with its impressive historical and cultural background with sweet Laki Language has always been among Iran's greatest civilizations and cultures as a heritage and guardian of valuable and sometimes forgotten manifestations of the ancient Persian culture through Laki and its oral literature. The language of the Lak tribe, used in the northwestern Iranian, has its roots in ancient Persian languages; also, as a close relative to Persian, it has always been influenced by it to the extent that the oral literature of Lak people, with its prosperity, flourished with beautiful and old parables resembling Persian ones. Therefore, comparing the parables of two languages and showing their similarities are good ways to prove the connection of Laki with Farsi and to show their long-standing and permanent relationship. In this study, descriptive-analytical method, library resources, and field data are utilized; 50 Laki parables were compared with their Persian counterparts investigating their similarities and differences. The results suggest that the Laki parables and their Persian counterparts are the same regarding meaning and their use. Either the only difference lies in their structure in some cases tiny and negligible or in others; it is considerable so the parable has very different structures in laki and Persian. Such differences root in phonological, lexical, and syntactic differences of the two languages, the climatic and geographical differences of the tribes, and their perspectives on surrounding environmental factors and their reflections on the oral literature of both languages.
ملخص الجهاز:
دستاورد پژوهش نشان میدهد که مفهوم و کاربرد هر کدام از پنجاه مثل زبان لکی، با مفهوم و کاربردِ مثلِ فارسیِ مشابه خود، یکسان است و تنها تفاوت مثلها، مربوط به ساختار آنهاست که گاه اندک و قابل چشمپوشی، و گاه تا حد کُل ساختار دو مثل پیش میرود و ناشی از تفاوتهای آوایی، لغوی و نحوی دو زبان، تفاوتهای اقلیمی و جغرافیایی دو قوم و نوع نگاه آنها به عناصر محیط پیرامون خود و بازتاب این عناصر در ادبیات شفاهی خویش است.
پیشینۀ پژوهش تاکنون عمده پژوهشهای صورتگرفته در زمینۀ مثلهای زبان لکی، مربوط به گردآوری آنها به صورت میدانی و انتشارشان در قالب کتابهایی مستقل یا درآمیخته با دیگر جنبههای ادبیات شفاهی قوم لک بودهاست که مهمترینِ این کارهای پژوهشی عبارتند از: علیمردان عسکریعالم در کتاب «ضربالمثلها و تکبیتهای سور و سوگ زبان لکی» (1388)؛ 709 ضربالمثل لکی را با آوانویسی، برگردان فارسی و بیانِ مفهوم و کاربرد پارهای از آنها، آوردهاست.
ساختار دو مثَل تقریباً یکسان است؛ با این تفاوت که در محور جانشینی، جای دو فعل «نخواند» و «نباشد» با هم عوض شدهاست و مثَل لکی یک ضمیر مبهم (دیگر) افزون بر مثَل فارسی دارد.
مقایسه: مفهوم دو مثَل مشترک است و به این موضوع اشاره دارد که کسی که اجلش فرامیرسد و تقدیری شوم در انتظار اوست، خود به پیشواز اجل میرود و خواسته و ناخواسته کاری انجام میدهد که زمینۀ تقدیر شومش را مهیّا کند (همان: 169؛ اسدی گوهرگوش و قادری، 1392، 1: 79).