خلاصة:
لاهیجی در تمامی کتابهای فلسفی و کلامی خود از میان هشت برهان بر اثبات هیولا تنها به برهان وصل و فصل اکتفا کرده است. استحکام این برهان نزد فیاض به حدّی است که بر خلاف دأبش در شرح تجرید بر سر این مسأله از دیدگاههای خواجه فاصله پیدا میکند. وی نقد خواجه را به چالش کشیده است. با وجود آنکه خواجه در کتب فلسفیاش مؤید هیولا است در کتاب تجرید مخالف وجود هیولا است. لاهیجی علت مخالفت خواجه را تبیین کرده است که در این نوشتار به آن پرداخته شده است. این مقاله بر اساس قاعده «الحد و البرهان یتشارکان فی الحدود» دلیل، سپس مبادی تصوری و تصدیقی فیاض در اثبات هیولا را توصیف دقیق و تحلیل انتقادی کرده و نشان داده است مخالفان هیولا از دو قیاس مقاومت و قیاس معارضت در انکار هیولا بهره بردهاند. در باره قیاس مقاومت اطلاعات کافی وجود دارد، اما در قیاس معارضت، پژوهش فیاض در بررسی و نقد آن مغتنم و جزء تحقیقات پیشرو در این زمینه است.
In all of his philosophical and theological books, Lahiji has only accepted the "argument through joining and separation" from among the eight proofs for the existence of hyle. This argument is so strong for Fayyad that, on this issue, unlike his manner in his commentary on Tajrid al-Iʻteqad, he distances himself from Khaja's views. He has challenged Khaja's criticism. Although Khaja supports hyle in his philosophical books, he opposes its existence in his book Tajrid al-Iʻteqad. Lahiji has explained the reason for Khaja's opposition, which is discussed in this article. This article, based on the principle of "the definition and proof are the same in terms of their limits", describes and critically analyzes Fayyad's argument for proving the hyle and also its conceptual and propositional principles and will demonstrate that the opponents of hyle have used two syllogisms of resistance and opposition in rejecting the hyle. There is enough information about the syllogism of resistance, but as for the syllogism of opposition, Fayyad's study in terms of its review and critique is invaluable and one of the leading researches in this field.
ملخص الجهاز:
فیاض لاهیجی در آثار خود تنها به برهان وصل و فصل میپردازد و این دلیـل را بـرای اثبـات هیـولا کـافی میداند (نک : شوارق و مخطوط شرح تجرید و حاشیه بر شرح اشارات و گوهر مراد).
اشکال بر مقدمه دوم : اینکه گفته میشود: جسم با عروض انفصال به صورت کلی از بین نمیرود، گزاره ای نادرسـت اسـت ، زیرا فرد استدلال کننده به برهان وصل و فصل ، خود معتقد است جسم از ترکیب اتصال به همـراه هیـولایی که وحدت شخصیه دارد تشکیل شده است ، در این صورت با عروض انفصال علاوه بر اتصال ، هیولا نیز ـ که وحدت شخصیه دارد ـ نابود میشود و دو هیولا دیگر که غیر آن اولی هستند، حادث میگردند.
استاد مصباح میگوید: (اتصال ) به این معنا تحلیلی است که دو چیز را در مقایسه با هـم بـه اتصـال و انفصال آن رأی داده ایم ؛ مثلا اگر یک چوب دو متری را به دو چوب یـک متـری تقسـیم کنـیم آنـرا منفصـل کرده ایم ، و این دو چوب منفصل هستند، ولی متصل هم هستند چون میتوان آن را دوباره به دو قسمت نـیم متری تقسیم کرد بنابراین این دو چوب به نحوی هستند که میتوان انفصال را و نیز اتصال را از آن هـا انتـزاع کرد، و اینگونه نیست که اتصال و انفصال خود یک ماب̂oزاء خارجی داشـته باشـند» (همـان )؛ امـا لاهیجـی معتقد است : اتصال و انفصال یک عـرض خـارجی اسـت و لـذا در جسـم کـه عـارض میشـوند نیازمنـد موضوعی خارجی به نام هیولا میباشند (لاهیجی، شوارق الالهام ، ۲/ ۹۶؛ همان ، ۲/ ۱۳۰).