خلاصة:
کهنالگوها از طریق ناخودآگاه جمعی و فردی میتوانند بر تفکر و کنش فردی و اجتماعی انسان اثر بگذارند، اما بعضی از کهنالگوها در ذهن یک ملت نقشی تعیینکنندهتر دارند. «کهنالگوی قربانی» را میتوان از کهنترین باورهای ایرانیان دانست که همواره در پیوستاری بیگسست در فرهنگ ما حضور داشته است. این پژوهش میکوشد با تحلیل نقش شخصیتها در داستان، چگونگی بازتولید «کهنالگوی قربانی» در چهار رمان دلیران قلعهی آخولقه، راهزنها، قلب زیبای بابور و سایهی هیولا را بررسی کند. حاصل این واکاوی نشان میدهد تفسیر جهان در این داستانها، همچنان بر پایهی نگرش اساطیری استوار است و بدون درنظرگرفتن پیچیدگیهای جهان واقعی و راهحلهای دیگر، به مخاطب القا میکند که برای رسیدن به خیر یا دفع شر چارهای جز قربانیشدن یا قربانیدادن وجود ندارد.
Archetypes can influence the individual and collective subconscious of humans. However , some of the archetypes play a more decisive role in the collective mindset of a nation. The "victim archetype" could be regarded as the oldest archetype in the Iranians' beliefs which has continuously been available in our history and culture. By analyzing the role of the characters in the story, the present study sought to indicate the reproduction of the "victim archetype" in four novels, namely The Fortresses of the Akhulgheh Castle, and The Bandits, The Beautiful Heart of Baboor, and The Monster's Shadow, which have been the most popular young adult novels at the decade of being published. The result of this analysis shows that the interpretation of the world in these stories is still based on mythical attitudes and regardless of the complexities of the real world and other solutions, it assures the audience that there is no other way than to victimize or be victimized to obtain good or reject evil.
ملخص الجهاز:
بازتوليد کهن الگوي قرباني در چهار رمان نوجوان انتشارات کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان (منتخب دهه ي ٦٠ تا٩٠) مرجان فولادوند دانشگاه علامه طباطبايي تهران چکيده کهن الگوها از طريق ناخودآگاه جمعي و فردي ميتوانند بر تفکر و کنش فردي و اجتماعي انسان اثر بگذارند، اما بعضي از کهن الگوها در ذهن يک ملت نقشي تعيين کننده تر دارند.
مرجان فولادوند (١٣٩٧) در پايان نامه ي دکتري با موضوع تأثير و بازتوليد دو کهن الگوي تقابل خير و شر و قرباني در رمان نوجوان کانون پرورش فکري کودکان و نوجوان ١٣٩٧-١٣٤٧ با بررسي بيست رمان در طول پنجاه سال که بيشترين گستره ي نفوذ را به لحاظ شمارگان ، نوبت و بازه ي چاپ داشته اند، به اين نتيجه رسيده که تفکر اسطوره اي در اين رمان ها با ساده سازي بيش از حد پيچيدگيهاي دنياي واقعي و تقسيم همه چيز به دو قطب سياه و سفيد، متضمن اين معنا است که تقابل خير و شر، ذاتي و داراي مرزبنديهاي ازليابدي و تغييرناپذير است .
دليران قلعه ي آخولقه (١٣٦١)، راهزن ها (١٣٧١)، قلب زيباي بابور (١٣٨٢) و سايه ي هيولا (١٣٩٤) چهار رمان انتخاب شده براي اين پژوهش از پرتيراژترين رمان هاي نوجوان کانون در هر دهه بوده اند يا ساخت سريال هاي تلوزيوني از اين داستان ها، مخاطبان آن را چندين برابر کرده است .
حاصل تقديم قرباني باوجود آنکه قرباني در کارکرد آييني خود وسيله اي براي دفع شر و جلب برکت است ، اما داستان حتي از اين هم فراتر ميرود و ثمره ي خون قربانيان را نه پيروزي که ادامه ي مبارزه معرفي ميکند: «...