خلاصة:
یک اثر ادبی ممتاز برای تاثیر و تلقین ذات خویش» بیش از هر چیزی» از کیمیای
موسیقی که بی واسطه ترین هنرء برای سریان روح و جان آدمی است» بهره می گیرد.
رستاخیز کلام با همزادی موسیقی به اوج می رسد. زیرا بعد از عاطفه که رکن معنوی
شعراست» وزن» شعر را مهیج تر می کند. زیرا وزن در شعر جنبه ی تزبینی ندارد بلکه
پدیده ای است طبیعی» برای تصویر عواطف که به هیچ روی نمی توان از آن چشم
پوشید. مجموعه ی عواملی که زبان شعر را از زبان روزمره» به اعتبار آهنگ و توازن؛
امتیاز می بخشند و در حقیقت از رهگذر نظام موسیقایی سبب رستاخیز کلمه و تشخیص
واژه ها در زبان می شوند را می توان گروه موسیقایی نامید و انواع آن از قبیل«وزن» قافیه»
ردیف» جناس و هماهنگی های صوتی و...» خود عوامل شناخته شده و قابل تحلیل و
تعلیل هستند. هم چنین موسیقی شعر در اشعار قیصر امین پور دامنه ی پهناوری دارد و
شاعر هنرمندانه وآگاهانه برای بیان ذهنیّت و عواطف... خویش» از انواع موسیقی های
دخیل در زبان و بیان؛ با شیوه ای بسیار زیبا و موثر استفاده کرده است. در این مقاله
برآئیم تا هنرمند ی شاعر را در کاربرد موسیقی اشعارش» که فقط در چنبروزن
عروضی خلاصه نمی شود و بیشتر از موسیقی کلام در زمینه های «واژآهنگ,
آهنگ ترکیب» توازن» حرفاهنگ» متناهنگ» موسیقی شعر (موسیقی بیرونی» موسیقی
کناری» موسیقی داخلی وموسیقی معنوی)» به خلاقیّت پرداخته» مورد بررسی قرار دهیم.
ملخص الجهاز:
در اين مقاله با بررسي آثار قيصر امين پور در «گل ها همه آفتابگردانند، آينه ها ناگهان ، دستور زبان عشق ، نيمايي ها، غزل ، مثنوي، رباعي و دوبيتي» مي توان ادعا کرد که ، موسيقي اين اشعار تنها، حاصل وزن عروضي، قافيه و رديف ، نيست بلکه عواملي چون واژآهنگ ، 141 شماره ٥، زمستان ١٣٨٩ آهنگ ترکيب ، توازن ، حرفاهنگ و متـناهنگ است که موسـيقي کلامـش را به کمـال سـير مي دهد و در اين مقاله ، با تعريف هر مقوله به ذکر نمونه هايي از اشعار وي مي پردازيم .
در زلف تو بند بود داد دل ما در بند کمند بود داد دل ما اي داد به داد دل ماکس نرسيد ازبس که بلند بود داد دل ما (دستورزبان عشق ، ص ٩٤) شاعر با مهارت کامل و نگاهي هنرمندانه ، به ابعاد گوناگون موسيقي شعر در ابيات بالا توجه داشته است از يک سو آوردن قافيه هاي «بند، کمند، بلند» که مويسقي کناري ابيات را، با گزينش رديف طولاني «بود داد دل ما» (که چون زنگي کشش دار، در تمام غزل طنين افکنده است )، نظم وانسجام مي بخشد و از سوي ديگر، موسيقي بيروني، بر وزن «مفعول مفاعلن مفاعيل فعل )» بحر هزج که مناسب براي بيان عواطف و احساسات عاشقانه است و در هر رکن عروضي، مکث و سکوني را مي طلبد که متناسب با حالات دروني است ، انتخابي به حق وشايسته است و هم چنين با تيزبيني به روابط واژه ها وصنايع لفظي چشم دوخته است تا موسيقي اين ابيات را غنايي بيشتر بخشد يعني قرار دادن «زلف ، بند، کمند» وايجادتناسب ، و نغمه آوايي: «د، ل ، ا» آهنگ ابيات را تکامل مي بخشد.