خلاصة:
مدرسی در دوران حرکت جامعۀ ایرانی به سوی مدرنیته نویسندگی را آغاز کرد و اغلب آثار
خود را بعد از این دوره منتشر نمود؛ مدرنیته بر نوشته های او اثرگذار است؛ بعضی از مولفه های
مدرنیسم در آثار مدرسی دیده می شود؛ اما تاثیرپذیری او از این مولفه ها در سطحی ابتدایی
است. استفاده از یافته های روانشناسی، استفاده از زاویه دیدهای متنوع، بیان فردیت و تنهایی
قهرمان های او، پناه بردن به گذشته، بازی با زمان روایت، هیچکدام به مرحلۀ پختگی نمی رسند.
داستان های مدرسی فاقد پیچیدگی های خاص داستان های مدرنیسم است. دغدغه های فلسفی در
کنار موضوعات تا حدودی عام و مربوط به مسائل سیاسی و اجتماعی قرار دارد؛ شخصیت اصلی
داستان مدرسی تمرکز خوبی بر بیان روایت ها دارد و از نشانه های آشفتگی مدرنیسم در آ نها
خبری نیست. نماد و سمبولیسم در آثار مدرسی پیچیدگی خاصی ندارد و مفهوم آ نها زود آشکار
می شوند. انتخاب نام های خاص برای رمان های و قهرمان های رمان هیچ کدام نمی تواند در فرایند
نمادپردازی کمکی به مفهوم داستان داشته باشند. شاید بتوان بیان تنهایی انسان و اعتقاد به جبر
را از معدود ویژگی هایی دانست که در آثار مدرسی به خوبی بیان شده است. از کتاب «یکلیا و...»
تا کتاب «آداب زیارت»این درون مایه تکرار می شود.
ملخص الجهاز:
حاصل دوران نويسندگي مدرسي شش رمان دائم الخمر (١٣٢٥)، يکليا و تنهايي او (١٣٣٤)، شريفجان شريفجان (١٣٤٤)، کتاب آدم هاي غايب (١٣٦٥)، آداب زيارت (١٣٦٨)،َ عذراي خلوت نشين (١٣٧٧) همراه چند داستان کوتاه است .
مدرسي از يافته هاي روانشناسي ، از شيوة نمادگرايي يا سمبوليسم در خلق آثار خود استفاده مي کند؛ به گذشته هاي باستاني مراجعه مي کند؛ در شخصيت پردازي وارد دنياي ذهني قهرمان خود مي شود؛ آيا صرف استفاده از برخي مشخصه هاي مدرنيسم ، نويسنده اي را در گروه مدرنيست ها قرار مي دهد؟ پيشينه ي پژوهش : در بررسي مدرنيسم و داستان فارسي تحقيقات زيادي صورت گرفته است پاينده (١٣٨٢) ، جعفري کمانگر (١٣٩٠)و قرباني (١٣٩٢) به بررسي جنبه هايي از مدرنيسم در ادبيات داستاني پرداخته اند اما آنچه به عنوان پيشينه اي براي اين تحقيق مي تواند باشد موارد زير هستند: هاجري (١٣٧٨) در مقاله اي با عنوان «نمود مدرنيسم در رمان فارسي » رمان فارسي را در توليد آثار مدرن به معني مصطلح جهاني ناموفق مي داند.
» (کادن ، ١٣٨٦: ٢٤٥) شکستن زمان و روايت در داستان تغيير زاويه ديد و روايت راوي (تسليمي ، ١٣٨٨: ٢٢٢) استفاده از جريان سيال ذهن با يادايادها و تودرتويي روايات ، (همان : ٢٢٣) پوچي و احساس خلأ (نجوميان ،٥٦:١٣٨٣) انسان مداري ، خلع انسان از مرکزيت در عالم و کمرنگ شدن نقش او (بي نياز،١٣٧٨: ١٨٨) فردگرايي (جهانبگلو، ١٣٧٨: ١١) بحران واقع نمايي ، ابهام معنايي (هلپرين ، ١٣٧٤: ٥٥) اسطوره گرايي (پارسي پور،١٣٧١: ١٢٤٣) پيرنگ هاي به هم ريخته (پاينده ؛ ١٣٨٩: ٢٨) از ويژگي هاي رمان مدرن است .