خلاصة:
هر کس می داند که حق چیست» ولی تعریف دقیق آن تقریبا ناممکن است؛ گواه آن این که تاکنون در تحقیقات به عمل آمده
نتیجه ای مقبول عام حاصل نشده است.به همین دلیل طی سده بیستم و اوا یل سده پیست و یکم جنبه های گوناگون حق به نحو
گسترده ای از سوی نظریه پردازان مورد بحث و کنکاش قرار گرفته است.درفقه و حقوق درباره این مساله به بررسی پرداخته اند و
جوابهای بسیار به آن داده اند .هر یک از متفکران در نظریات خود به قسمتی از جنبه های حق پاسخ داده اند و قسمت اعظم جنبه
های حق ناگفته مانده است.
ملخص الجهاز:
شیخ انصاری معتقد است حق سلطنتی است فعلی، بعبارت دیگر:«تسلط بالفعل » را حق می نامند؛ مثلاً: وقتیکه شخص مال خود را به دیگری فروخته ، در عین حال برای خودش خیار نمود به واسطه فروش نسبت بین شخص و مال فروخته شده قطع میگردد، اما چون شرط خیار شده ، این شخص حق خیار پیدا کرده ، بر استفاده از حق مزبور و فسخ بیع و عودت دادن مبیع به ملکیت خویش ، تسلط می یابد و بر این اساس باید گفت :«حق ،سلطنت فعلیه است ،منتهی این سلطنت گاهی قائم با یک شی است ، مثل حق خیار و حق تحجیر و گاهی قائم با شخص است ،مثل قصاص ؛ بدین معنی که صاحب حق ، تسلط بر شخص جنایتکار داشته ، می تواند او را قصاص نموده و جنایت او را تلافی نماید(طوسی ،١٣٨٥، ص ١٩-١٦).
(خمینی،١٣٧٩،ص ٣٩-٤٠) نگرش فقهای مزبور به حق شناسی، بیشتر از دریچه سلبی است ، مگر عده معدودی از ایشان که تعاریفی ایجابی از حق به یادگار گذاشته اند از میان تعاریف ایجابی در ماهیت حق ، می توان به تعریفی که فقیه بزرگوار عبدالله مامقانی در نهایۀ المقال به دست داده است ، اشاره کرد: وی حق را امتیاز متعلق به شخص می داند و در مقام تعریف حکم می فرمایند: «حکم جنبه نوعی داشته و به شخص تعلق نمی گیرد».