خلاصة:
هدف نوشتار حاضر بررسی خط مشی های نظریه پردازان ژئوپلیتیک در پیشبرد سیاستهای قدرتهای جهانی طی صد سال اخیر در جهت برپایی صلح و ثبات در نواحی مختلف جهان بخصوص مناطق برخوردار از ثروتهای طبیعی است؛ لذا در این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و استفاده از منابع علمی-پژوهشی با طرح این پرسش که چگونه فضای ژئوپلیتیک جهانی برای تعادل و توازن بین متحدین و رقبا با حفظ ثبات فضای سیاسی شان خواهد توانست پایداری صلح را تضمین نماید در حالیکه موجودیتش همواره با درگیری و تنش معرفی میشود، این فرضیه را مطرح می نماید که اساسا شکل گیری صلح با خیزش های مردمی برای کاهش یا از بین رفتن شکاف اقتصادی- اجتماعی و.. که ناشی از تاثیر مفهوم ژئوپلیتیک در اندیشه دولتها و کمپانی های صنعتی می باشد در منافات کامل است، از این رو ژئوپلیتیک نمی تواند ابزار آلات رسیدن به صلح را در اختیار داشته باشد.
MariamVerij Kazemi [1] Abstract: The purpose of this paper is to examine the policies of geopolitical theorists in advancing the policies of world powers over the past hundred years to establish peace and stability in different parts of the world, especially in areas with natural resources. Therefore, in this article, by using descriptive-analytical method and scientific-research sources, the question is how the global geopolitical space creates balance between allies and rivals. Meanwhile, maintaining the stability of their political space will be able to ensure the stability of peace while its existence always introduced by conflict and tension. It hypothesizes that the formation of peace with popular uprisings to reduce or eliminate the socio-economic gap which is due to the impact of the geopolitical concept in the minds of governments and industrial companies. It is in complete conflict, so geopolitics cannot have the tools to achieve peace. [1] - PhD, Political Geography, Faculty of Theology, Law and Political Science, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
ملخص الجهاز:
علاوه بر تعریف ژئوپلیتیک که مدیریت سیاسی فضاهای برون کشوری (جهانی- بینالمللی) را مورد مطالعه قرار داده و یا نقش و تاثیرات عوامل و چشم اندازهای جغرافیایی در تصمیم گیریهای سیاسی را بررسی میکند، تاثیرپذیری کشورهای مورد مطالعه در این تحقیق یعنی ایالات متحده امریکا، روسیه، اتحادیه اروپا (آلمان) و چین از مفهوم آن، بروز جنگهای جهانی و منطقهای را برای کسب ثروتهای طبیعی و انسانی مناطق مختلف جغرافیایی به نفع بانکها و قدرتهای صنعتی و کمپانیهای تجاری هموار کرد و صرفا توانست جنگ افروزی را در اذهان عمومی متبلور سازد.
این تفکر تا سالها اساس سلطه جهانی را شکل داد و کشورهای زیادی از خط مشیهای نظریه پردازان ژئوپلیتیک استفاده کردند؛ حتی در دورانی که ژئوپلیتیک عملا کارایی خود را از دست داده بود و ژئوپلیتیک انتقادی در آن فضا به لحاظ توسعه طلبی آلمان نازی شکل گرفت، باز هم تعاریف جدید از این علم نظیر ژئوپلیتیک صلح توانست تغییرات زیادی در مفهوم قدرت به عنوان اصلیترین عنصر در ساختار نظام ژئوپلیتیک جهانی بوجود آورد و از این طریق مجددا ژئوپلیتیک به عنوان ابزاری قدرتمند در تصمیم گیریها در فضای خارج از حاکمیتهای ملی و قدرتهای مرکزی جهت سلطه جویی و تمایلات برتری خواهی، رفتارهای بازیگران منطقهای و فرامنطقهای برای جمع آوری سرمایههای اقتصادی- تجاری را توجیه کرد.
com/2020/01/taiwan-hongkong-and-china/ (به تصوير صفحه مراجعه شود)تصویرشماره(8) 1 از طرف دیگر سایر قدرتهای بزرگ یعنی روسیه، چین، جامعه اروپا، ژاپن و هند به عنوان اصلیترین رقبای و مدعی این موقعیت (Naji,2013)، از چالشهای ژئوپلیتیکی ایالات متحده امریکا محسوب میشوند چرا که چین و روسیه میخواهند جهانی را مغایر ارزشها و علایق ایالات متحده قرار دهند.