خلاصة:
با وجود رهیافت های متفاوتی که برای مطالعه سیاست خارجی وجود دارد، به نظر می رسد نمی توان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را با این رهیافت ها منطبق دید و مطالعه سیاست خارجی ایران اسلامی بوسیله یکی از رهیافت های موجود (آرمان گرایی، واقع گرایی و رفتارگرایی) سودمند نخواهد بود. بنابراین نگارنده برای بررسی سیاست خارجی سید محمدخاتمی و مقایسه آن با سیاست خارجی دکتر احمدی نژاد بر روی تاثیرات عوامل منطقه ای، داخلی، بین المللی و ریشه های فکری و خلقیات دولتمردان، تاکید می کند و سیاست خارجی دولت اصلاحات با دولت اصولگرای عدالت محور را در زمینه عوامل مطرح شده قابل مقایسه می داند. همین تفاوتهای شکلی نیز تحت تاثیر عوامل بین المللی، منطقه ای، داخلی و ذهنیات دولت مردان ایجاد شده است. اما بطورکلی نقش و تاثیر فضای فکری و ریشه های ذهنی حاکم بر دولت مردان ایرانی بسیار بیشتر از عوامل دیگر است. بنابراین نمی توان اینگونه نتیجه گرفت که یقینا اگر آقایان خاتمی و احمدی نژاد به جای یکدیگر رئیس جمهور می شدند، دقیقا همان تصمیم را می گرفتند که اکنون گرفته اند.
Peyman aleagha[1] Sajad javanmard[2] Abstract Despite the different approaches to the study of foreign policy, it seems that the foreign policy of the Islamic Republic of Iran cannot be matched with these approaches and the study of foreign policy of Islamic Iran by one of the existing approaches (idealism, real Orientalism and behaviorism) will not be useful. Therefore, in order to study the foreign policy of Seyyed Mohammad-Khatami and compare it with the foreign policy of Dr. Ahmadinejad, the author emphasizes the effects of regional, domestic, international factors, the intellectual roots, temperaments of statesmen and the foreign policy of the reformist government by the fundamentalist government. Considering the axis of justice, comparable in the context of the proposed issues. And these formal differences are also influenced by international, regional, domestic and mental factors of the men's government. But in general, the role and influence of intellectual space and mental roots governing the government of Iranian men is much greater than other factors. Therefore, it cannot be concluded that if Mr. Khatami and Mr. Ahmadinejad had succeeded each other as president, they would have made exactly the same decision that they have made now. [1]- Master of Political Science, Department of Political Science, Shahid Beheshti University, Tehran, Iran, email: peyman59abc@gmail.com [2] - Master of International Relations,Razi University, Kermanshah, Iran, email: Javanmar.ravabet@gmial.com
ملخص الجهاز:
نقش جمهوری اسلامی ایران در روابط بینالملل را به عنوان بازیگری منادی صلح و گفتگو تغییر داد؛ تا جایی که در این برهه تاریخی، جمهوری اسلامی ایران به واسطه طرح شعارهای صلح طلب در قالب گفتگوی تمدنها، نقش موثری در شکل گیری ائتلاف جهانی علیه خشونت و افراطی گری و تثبیت مولفههای دموکراسی خواهی چون آزادی بیان و عقیده در راستای تقریب دولتها و ملتها با یکدیگر داشته است که زمینه صلح پایدار جهانی را در نظام بینالمللی هموار نموده است.
سوال اصلی: این تحقیق با روش توصیفی- تحلیلی به تشریح این مسأله میپردازد که سیاست خارجی دولت خاتمی چه تأثیری در شکل گیری و رشد مولفههای توسعه سیاسی داشته و ارتباط مذکور اساساً چه تأثیری بر نظام بینالمللی داشته است؟ فرضیه: در پاسخ به سوال تحقیق، فرض بر این است که سیاست تنش زدایی دولت خاتمی با تأکید بر گفتمان توسعهگرای سیاست محور، به اقداماتی در زمینه گسترش احزاب و سازمانهای مردم نهاد و تحقق جامعه مدنی در راستای دموکراسی خواهی انجامید و چنین ارتباطی نقش جمهوری اسلامی ایران در روابط بینالملل را به عنوان بازیگری منادی صلح و گفتگو تغییر داد؛ پیشینه تحقیق تحقیق مذکور، تحقیقی است که دامنه آن علوم سیاسی و روابط بینالملل را در بر میگیرد.
گفتمان تنش زدایی سیاست خارجی دولت خاتمی در راستای توسعه سیاسی به ایجاد موج دموکراسی خواهی در زمینه فعالیت آزادانه احزاب و مطبوعات، حقوق شهروندی و پذیرش طیفهای مختلف فکری در درون جمهوری اسلامی ایران منجر گردید که به نوبه خویش با تأثیرات مثبتی که بر روابط و نظام بینالملل میگذارد، به دموکراسی بینالمللی و میثاق صلح جهانی با تأکید بر پذیرش پلورالیسم فرهنگی منجر میگردد.