خلاصة:
اجتهاد به مثابه موتور محرکه علوم اسلامی در طول تاریخ تلاش کرده است که مبتنی بر مبانی اسلامی به استنباط صحیح و روشمند دست پیدا کند. از سوی دیگر وجود ادوار مختلف فقه، نشاندهنده پویایی اجتهاد است. اما در عصر حضور حکومت اسلامی و مسائل آن، اجتهاد دارای مؤلفههای موضوعشناسی و روششناسی است که از منابع مختص به خود تغذیه میکند. البته در علم فقه ماهیتی تجویزی دارد و در علوم دیگر، ابعاد دیگر روششناسی را میتوان دید. بنابراین مقاله حاضر تلاش میکند با یکی دانستن دانش اجتهاد و روششناسی، به صورت اجمالی مراحل تکون و دستیابی به آن را نسبت به فقه اجتماعی و دیگر علوم در فرهنگ اسلامی تبیین نماید.
ملخص الجهاز:
البته نـه از آن جهت که فقه و علم اجتماعي چه ارتباطي دارند، بلکه مسأله اين اسـت کـه اگـر قـرار باشد، علم اجتماعي اسلامي به لحاظ روش شناختي داراي بعد تجويزي باشد، از چه متـد و شيوه اي بهره مي برد؟ آيا اين روش تاريخي اسـت ؟ آيـا ايـن روش معرفتـي اسـت ؟ و يـا شيوه اي است تلفيقي از معرفتي و تاريخي؟ پاسخ به مسأله حاضر ما را بـر آن مـي دارد تـا کاربست اجتهاد مصطلح در حوزه هاي علميه که مبتني بر مبـادي عقلـي و نقلـي بـوده (و بيشتر در علم فقه مورد توجه قرار گرفته است ) را مورد بازخواني قرار دهيم تا ببينـيم چـه اقتضائاتي از حيث روش شناختي در اجتهاد ديني موجود است .
با توجه به اين نکته نخست تلاش مي کنيم ادوار فقه را مورد بررسي قرار داده و سپس به ابعاد و زواياي اجتهاد خواهيم پرداخت تا آن را به مثابه موتور محرکه فقه و نيروي استنباط دينـي مـورد کنکـاش قـرار دهيم تا زواياي روش شناسي علم ديني تبيين شود.
ارکان شيوه اجتهادي مطلوب در عصر حکومت اسلامي تعريف درباره اجتهاد تعاريف مختلفي ارائه شده است ، امـا بـه نظـر ميرسـد اجتهـاد دينـي اصطلاحا يعني کوشش علمي بر اساس منابع معتبر، به واسـطه ابـزار و عناصـر لـازم بـراي تفهم ، اکتشاف و استخراج مطلق آموزه هاي دين ؛ به گونه اي که از اعتبار (حجيت يا صـرفا منجزيت و معذريت ) برخوردار باشد.