ملخص الجهاز:
"دربارهی بیتی چند نکتهی دیگر از یک قصیده گونه یا غزل حافظ پرویز خجندی مقدمـ روز ازل از کلک تو یک قطره سیاهی بر روی مه افتاد که شد حل مسائل این بیت از زمرهی ابیات مشکل در دیوان حافظ به شمار میرود که شارحان آن تاکنون به معنی درست آن دست نیافته و حتا به آن نزدیک هم نشدهاند.
در مورد نقش زدن و نگاشتن خداوند انسانها و بویژه چهرهی آنها را به دست خود در روز ازل و نقش کردن خال در صورت بعضی از این انسانها،از جمله ممدوح شاعر به چند نمونه از نظم و نثر قبل از حافظ توجه کنید: 1-خداوند متعال میگوید:«شما را من آفریدم و چهرههای زیباتان من نگاشتم،قد و بالاتان من کشیدم،دو چشم بینا و گوش شنوا و زبان گویاتان من دادم و من آن خداوندم که از نیست هست کنم و ز نبود بود آرم،و ز آغازم نو سازم،نگارندهی رویاها منم،آرایندهی همهی نیکوییها منم».
به جای خوبتر برساخت دیری که در کارش نیامد دست غیری به تنظیم آن گهی بنگاشت باهم خیال صورت عیسی و مریم پس آنگه ساخت ترسا دختری چند به شیرینی گرفته خرده بر قند یکی را خوبتر زان جمله بنگاشت به نزد مریمش بالا بر افراشت به زیبایی چنانش چهره بگشود که بر حسنش خرد خرد آشفته میبود فرهادنامه،ص 18 2- و لیکن پای دختر بند کردم به داور پیش از این سوگند خوردم کزین دختر کسی دلشاد باشد که کار سنگ را استاد باشد بداند سنگ را چون من تراشید به تیشه روی خارا را خراشید اساس دیرها داند نهادن بتان را چهرهی زیبا گشادن همان،ص 52 3- به زیبایی بتان را سازه داده رخ هریک به صد خوبی گشاده به هم بسته چنان از سنگ یک رنگ که هرگز کس ندیدی درز آن سنگ همان،ص 67 4- چو مانی از ره چهره گشایی نمودی دمبهدم معجز نمایی همان،ص 84 5- کنون مأوا و مسکن ساخت آنجا نگارین خانهیی پرداخت آنجا بدان سان دلبران را چهره بگشاد که حیران ماند چشم آدمیزاد همان،ص 94 پس منادای حرف ندای«ای»خداوند،و روزنهی جان و در دل روی زمین نگاشته و آفریدهی درگاه اسلام پناه خداوند است."