خلاصة:
هدف: هدف این تحقیق، شناسایی ظرفیت ها و قابلیت های موثر در استمرار گفتمان انقلاب اسلامی ایران به عنوان یک گفتمان فراگیر است. روش شناسی پژوهش: این مقاله با پیروی از روش کیفی و جمع آوری داده ها از منابع کتابخانه ای و اسناد نوشتاری و بهره گیری از تحلیل گفتمانی به این سوال پاسخ می دهد که گفتمان انقلاب اسلامی چگونه از رهگذر تعامل با خرده گفتمان های درونی خود توانسته به حیات خود ادامه دهد؟ یافته های تحقیق: جمهوری اسلامی از بدو تاسیس و در طی دوران زعامت بنیانگذار کبیر انقلاب در دهه ی اول موسوم به دوره ی تثبیت، شاهد رقابت خرده گفتمان های دموکراتیک اسلام سیاسی و آرمانگرایی اسلامی انقلابی بود که هریک توانستند در مقاطعی با تثبیت مفاهیم و باورهای اصلی خود با معنابخشی و مشروع سازی دال های شناور، گفتمان خود را استیلا و برتری بخشند. نتایج: گفتمان انقلاب اسلامی، صرف نظر از این منازعات درون گفتمانی در برخی مقاطع زمانی، به دلیل فراگیری و تعمیق دقایق گفتمانی اش در ذهنیت توده های عظیم مردمی و وفاداری گفتمان های درونی آن به دال مرکزی گفتمان (اسلام)، در دسترس بودن و عاملیت سوژه سیاسی( نقش و جایگاه برتر امام) دچار توقف و انسداد نشد و توانست ضمن تداوم حیات، بستری برای بازتولید خرده گفتمان هایی رقیب در دهه های آتی فراهم آورد.
During the Islamic Revolution there were a number of active Identities and micro-discourses that appeared in different faces based upon their own True System, Signifiers, and specifications. Through utilizing a qualitative method and discourse analysis theory, this paper tries to answer the question that how the Islamic Revolution discourse has been able to survive via interaction with its micro-discourses during in the aftermath of the 1979 Revolution? Since its inception and during the first decade after the Revolution, known as the Consolidation period, the politics of the Islamic Republic under the Grand Ayatollah Imam Khomeini, was a scene of rivalry among two major micro-discourses, Democratic Political Islam and Islamic, Revolutionary Idealism, each of them could maintain their own hegemony by consolidating key concepts and belief systems through sense-making, legitimizing, and applying floating signifiers in the society. As the paper argues, notwithstanding the occasional intra-conflicts among micro-discourses, the Islamic Revolution discourse, thanks to inclusiveness and deepness of the discursive elements, and loyalty of the masses to the nodal point around which other signifiers were articulated and got meaning (Islam), not only never reached an impasse and standoff, but also provided a forum for competing micro-discourses to present themselves in the coming decades.
ملخص الجهاز:
روش شـناسـي پژوهش : اين مقاله با پيروي از روش کيفي و جمع آوري داده ها از منابع کتابخانه اي و اســناد نوشــتاري و بهره گيري از تحليل گفتماني به اين ســؤال پاســخ ميدهد که گفتمان انقلاب اســلامي چگونه از رهگذر تعامل با خرده گفتمان هاي دروني خود توانسته به حيات خود ادامه دهد؟ يافته ها: جمهوري اسلامي از بدو تأسيس و در طي دوران زعامت بنيانگذار کبير انقلاب در دهه ي اول موسوم به دوره ي تثبيت ، شاهد رقابت خرده گفتمان هاي دموکراتيک اسلام سياسي و آرمان گرايي اسلامي انقلابي بود که هر يک توانستند در مقاطعي با تثبيت مفاهيم و باورهاي اصلي خود با معنابخشي و مشروع سازي دال هاي شناور، گفتمان خود را استيلا و برتري بخشند.
نتيجه گيري: گفتمان انقلاب اسلامي، صرف نظر از اين منازعات درون گفتماني در برخي مقاطع زماني، به دليل فراگيري و تعميق دقايق گفتمانياش در ذهنيت توده هاي عظيم مردمي و وفاداري گفتمان هاي دروني آن به دال مرکزي گفتمان (اسلام )، در دسترس بودن و عامليت سوژه سياسي (نقش و جايگاه برتر امام ) دچار توقف و انسداد نشد و توانست ضمن تداوم حيات ، بستري براي بازتوليد خرده گفتمان هايي رقيب در دهه هاي آتي فراهم آورد.
عمده آثاري که معرفي شد بر مبناي نظريه گفتماني لاکلا و موفه تحليل شده اند و از اين منظر با تحقيق حاضر اشتراک قلمرو دارند؛ با اين حال ، تمرکز اين پژوهش برخلاف تحقيقات پيشين ، نه تحليل علل هژمون شدن يا آسيب شناسي و تأثيرگذاري گفتمان انقلاب اسلامي بر محيط پيراموني ، که نشان دادن ظرفيت و توانايي اين گفتمان در تثبيت نسبي معاني نظام صدقي خود است که با وجود شکل گيري تعارضات درون گفتماني شديد متأثر از دوران مبارزه و فضاي انقلابي و جنگ ، همچنان حرکت خود را استمرار بخشيد.