خلاصة:
مدیران برای دستیابی به اهدافی مانند افزایش رفاه سهامداران یا افزایش ثروت اقدام به هموارسازی سود میکنند. تضاد منافع بین مدیران توانمند و شرکتها، هموارسازی سود را تحت فشار تمرکز بازار مشتری قرار میدهد. هدف این پژوهش بررسی تاثیر تمرکز مشتری بر رابطه بین توانایی مدیریت و هموارسازی سود میباشد. پژوهش انجامشده ازنظر نوع هدف، جزء پژوهشهای کاربردی است و روش پژوهش ازنظر ماهیت و محتوایی علت و معلولی هست. انجام پژوهش در چارچوب استدلالات قیاسی- استقرایی صورت گرفته و برای تجزیهوتحلیل فرضیهها از تحلیل پانلی کمک گرفته شده است. برای جمعآوری اطلاعات، از دادههای ۱۴۲ شرکت پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران در بازه زمانی ۱۳۹۱-۱۳۹۹ استفادهشده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که بین توانایی مدیریت و هموارسازی سود رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد و تمرکز مشتری بر رابطه توانایی مدیریت و هموارسازی سود تاثیر منفی دارد.
ملخص الجهاز:
فهم اين نکته که يک ويژگي کليدي مانند توانايي مديريتي که نقش عمده اي در تقويت شيوه هاي تجاري خوب ايفا ميکند ممکن است در بازارهاي رقابتي بياثر باشد، باعث نگراني ذينفعان مختلف به ويژه با افزايش قابل توجه سطح رقابت تحت تأثير جهانيشدن ميشود (الديري ٣، ٢٠٢٠) در جستجوي بررسي عوامل مؤثر بر هموارسازي سود، رابطه توانايي مديران عمدتاً با دستکاري سود انجام شده است .
برعکس ، فرانسيس و همکاران ٥ (٢٠٠٨) دريافتند که مديريت سود درجايي که مديران توانايي بالاتري دارند بالاتر است ؛ اما رابطه آن با هموارسازي سود بررسي نشده است ؛ اما نکته موردتوجه اين است که در هر نوع دستکاري سود، مديران با سطوح بالايي از توانايي، در محيط هاي تجاري بسيار رقابتي فعاليت خواهند کرد؛ چراکه رقابت سطح شفافيت را در يک صنعت افزايش ميدهد و درنتيجه عدم تقارن اطلاعاتي بين مديران و سهامداران را کاهش ميدهد و امکان نظارت بهتر را فراهم ميکند.
ضريب تعيين تعديل شده مدل نيز گوياي آن است که ٣٧/٦١ درصد از تغييرات هموارسازي سود شرکت توسط متغيرهاي واردشده در مدل تبيين ميشود؛ بر اساس نتايج ارائه شده در جدول ٦، سطح معنيداري آماره t مربوط به متغير Managerial ability*Customer C کوچک تر از ٠/٠٥ بوده (٠/٠٠٠) يعني معنيدار است ، ضريب آن (٠/٨٤-) منفي ميباشد و مقدار آماره t براي آن برابر با ٤/٩١- ميباشد اين مقدار آماره t در ناحيه رد فرض صفر قرار ميگيرد؛ بنابراين مي توان گفت که تمرکز مشتري بر رابطه توانايي مديريت و هموارسازي سود تأثيرگذار است .