خلاصة:
ﺻﺎﺣﺐﻧﻈﺮان ﺣﻮزه اﻗﺘﺼﺎدﺳﯿﺎﺳﯽ و ﻣﻌﺮﻓﺖ رواﺑﻂ ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻞ ﺑﺎ اﺳﺘﻨﺎد ﺑﻪ روﻧﺪﻫﺎی ﺟﺎری ﻗﺮن ﺣﺎﺿﺮ، اﻋﺘﻘﺎدﺷﺎن ﺑﺮ اﯾﻦ اﻣﺮ اﺳﺘﻮار اﺳﺖ ﮐﻪ ﺻﻔﺤﻪی ﺷﻄﺮﻧﺞ اﻗﺘﺼﺎد ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺑﺎ ﺗﻤﺎم ﭘﯿﭽﯿﺪﮔﯽﻫﺎی ﺧﺎص ﺧﻮد ﺷﺎﻫﺪ اﻫﻤﯿﺖ روزاﻓﺰون رﺷﺪ اﻗﺘﺼﺎدی و ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﮕﺮش ﺑﯿﺸﯿﻨﻪﺳﺎزی ﻗﺪرت از ﺣﻮزهی ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺑﻪ ﺣﻮزهی اﻗﺘﺼﺎد ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻣﻬﻢﺗﺮﯾﻦ ﭘﺎراداﯾﻢ اﻗﺘﺼﺎدﺳﯿﺎﺳﯽ در ﻋﺼﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد. ﻣﺘﺄﺛﺮ از ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﮕﺮش ﻣﺰﺑﻮر، ﭘﺎﯾﻪﻫﺎی اﻗﺘﺼﺎد ﺟﻬﺎﻧﯽ اﻣﺮوز ﺑﯿﺶ از ﻫﺮ ﻋﺎﻣﻞ دﯾﮕﺮی ﺑﺮ ﻣﺤﻮر اﻧﺮژی اﺳﺘﻮار ﺷﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ اﯾﻦ اﻣﺮ ﺑﻪ ﻧﻮﺑﻪ ﺧﻮد ﻧﻪﺗﻨﻬﺎ ﻣﻘﻮﻟﻪ اﻣﻨﯿﺖاﻧﺮژی و رﻗﺎﺑﺖﻫﺎی ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ ﺑﺮ ﺳﺮ دﺳﺘﯿﺎﺑﯽ ﺑﻪ اﯾﻦ ﻣﻨﺒﻊ راﻫﺒﺮدی را ﺑﺮای ﻫﻤﻪ ﮐﺸﻮرﻫﺎی ﺟﻬﺎن در ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ اوﻟﻮﯾﺖ ﻗﺮار داده، ﺑﻠﮑﻪ ﺗﻌﺎﻣﻼت و رﻗﺎﺑﺖ ﻗﺪرتﻫﺎی ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ را وارد ﻓﺼﻞﻧﻮﯾﻨﯽ ﮐﺮده اﺳﺖ. در اﯾﻦ ﺑﯿﻦ ﺟﻤﻬﻮریﺧﻠﻖﭼﯿﻦ از ﺟﻤﻠﻪ ﻗﺪرتﻫﺎی ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻠﯽ ﻧﻮﻇﻬﻮری اﺳﺖ ﮐﻪ در ﻓﺮآﯾﻨﺪ ﮔﺬار از ﺣﺎﺷﯿﻪ ﺑﻪ ﻣﺘﻦ ﻧﻈﺎم ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻞ ﭘﺴﺎﺷﻮروی، ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ رﺷﺪ رو ﺑﻪ ﺗﺰاﯾﺪ اﻗﺘﺼﺎدی و ﻧﯿﺎز روزاﻓﺰون ﺑﻪ ﻣﺼﺮف اﻧﺮژی، در اﺳﺘﺮاﺗﮋی ﮐﻼن ﺑﻠﻨﺪﻣﺪت ﺧﻮد ﺑﺮﻗﺮاری راﺑﻄﻪ و ﺳﺮﻣﺎﯾﻪﮔﺬاری در ﺑﺨﺶﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺻﻨﻌﺖ ﺗﻮﻟﯿﺪ اﻧﺮژی در ﮐﺎﻧﻮنﻫﺎی ﻣﻬﻢ ﺗﻮﻟﯿﺪ اﻧﺮژی در ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻣﺴﺘﻌﺪی ﭼﻮن آﺳﯿﺎیﻏﺮﺑﯽ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺑﺨﺶ ﻣﻬﻤﯽ از ﺑﯿﻀﯽ اﺳﺘﺮاﺗﮋﯾﮏ اﻧﺮژی را در راﺳﺘﺎی ﮐﺎﻫﺶ آﺳﯿﺐﭘﺬﯾﺮی و ﻣﺘﻨﻮعﺳﺎزی ﻣﻨﺎﺑﻊ اﻧﺮژی وارداﺗﯽ ﺧﻮد ﺑﯿﺶازﭘﯿﺶ در دﺳﺘﻮرﮐﺎر ﻗﺮار داده اﺳﺖ. ﺣﺎل ﺑﺎﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﻮارد ﻓﻮقاﻟﺬﮐﺮ ﺳﻮاﻟﯽ ﮐﻪ ﻧﮕﺎرﻧﺪه ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﺎ روﺷﯽ آﯾﻨﺪهﭘﮋوﻫﺎﻧﻪ و ﺑﺎ ﺑﮑﺎرﮔﯿﺮی ﻣﻮﻟﻔﻪﻫﺎی ﺗﺌﻮری ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ اﻣﻨﯿﺖ ﻣﻨﻄﻘﻪای درﺻﺪد ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﭼﺮاﯾﯽ آن ﺑﺮآﻣﺪه اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﺪرت ﻧﻮﻇﻬﻮر ﭼﯿﻦ در راﺳﺘﺎی ﺗﺄﻣﯿﻦ اﻣﻨﯿﺖاﻧﺮژی ﺧﻮد از ﮐﺎﻧﻮنﻫﺎی ﻣﻬﻢ اﻧﺮژی ﭼﻮن آﺳﯿﺎیﻏﺮﺑﯽ ﺑﺎ ﭼﻪ ﭼﺎﻟﺶﻫﺎ و ﻓﺮﺻﺖﻫﺎﯾﯽ روﺑﺮو اﺳﺖ؟ ﻃﺒﻖ ﻧﺘﺎﯾﺞ ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ، ﻣﺘﺄﺛﺮ از ﺷﺮاﯾﻂ ژﺋﻮﭘﻠﯿﺘﯿﮏ، ژﺋﻮاﺳﺘﺮاﺗﮋﯾﮏ و ژﺋﻮاﮐﻮﻧﻮﻣﯿﮏ ﻣﻨﻄﻘﻪی ﻣﺰﺑﻮر، ﻗﺪرت ﻧﻮﻇﻬﻮر ﭼﯿﻦ ﺑﻪﻋﻨﻮان ﯾﮑﯽ از ﻣﺼﺮفﮐﻨﻨﺪﮔﺎن ﺑﺰرگ ﻋﺮﺻﻪی اﻧﺮژی در راﺳﺘﺎی ﺑﻬﺮهﮔﯿﺮی از ﻣﻨﺎﺑﻊ اﻧﺮژی ﻣﻨﻄﻘﻪی ﻣﺬﮐﻮر ﺑﺎ ﭼﺎﻟﺶﻫﺎی ژرﻓﯽ از ﺟﻨﺲ ﺣﻀﻮر ﭘﺮرﻧﮓ و ﮔﺴﺘﺮده اﯾﺎﻻتﻣﺘﺤﺪه ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﻣﺎﻧﻊ ﺳﯿﺎﺳﯽ ـ اﺳﺘﺮاﺗﮋﯾﮏ، ﮔﺮاﯾﺶ دارﻧﺪﮔﺎن ﻣﻨﺎﺑﻊ اﻧﺮژی ﺑﻪﺳﻤﺖ ﻏﺮب) ﺑﻪﻏﯿﺮ اﯾﺮان (، ﺑﺤﺮانﻫﺎی ﺳﯿﺎﺳﯽ ـ اﻗﺘﺼﺎدی و اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ داﺧﻠﯽ ﺣﮑﺎم ﻋﺮب ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻮاﺟﻪ اﺳﺖ؛ ﮐﻪ ﻫﺮﯾﮏ ﺑﻪﻧﻮﺑﻪ ﺧﻮد ﻣﯽﺗﻮاﻧﻨﺪ اﻣﻨﯿﺖ ﻋﺮﺿﻪ اﻧﺮژی ﭘﮑﻦ را ﺑﺎ اﺧﺘﻼل روﺑﺮو اﺳﺖ. اﻣﺎ در ﻧﻘﻄﻪی ﻣﻘﺎﺑﻞ ﭘﮑﻦ ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ از اﻗﺘﺼﺎد اﻧﺮژی ﻣﻨﻄﻘﻪی ﻣﺰﺑﻮر در راﺳﺘﺎی ﺗﺪاوم رﺷﺪ رو ﺑﻪ ﺗﺰاﯾﺪ ﺧﻮد ﮐﻪ ﻃﯽ ﺳﺎﻟﯿﺎن اﺧﯿﺮ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﺮده ﺑﻬﺮهﮔﯿﺮی ﻧﻤﺎﯾﺪ.
ملخص الجهاز:
تحليلي بر علايق ژئوپليتيکي -ژئواکونوميکي موثر بر روابط ايران و چين با محوريت انرژي 2 سيد مسعود موسوي ، دکتر محمد حسن نامي ١ دانشجوي ارشد جغرافياي سياسي دانشگاه علوم تحقيقات (نويسنده مسئول ) ٢ عضو هييت علمي دانشگاه علوم و فنون فارابي چکيده صاحب نظران حوزه اقتصادسياسي و معرفت روابط بين الملل با استناد به روندهاي جاري قرن حاضر، اعتقادشان بر اين امر استوار است که صفحه ي شطرنج اقتصاد جهاني با تمام پيچيدگيهاي خاص خود شاهد اهميت روزافزون رشد اقتصادي و تغيير نگرش بيشينه سازي قدرت از حوزه ي نظامي به حوزه ي اقتصاد به عنوان مهم ترين پارادايم اقتصادسياسي در عصر حاضر خواهد بود.
در اين ميان ، کشور چين به عنوان يک قدرت برتر در نظام بين الملل که ماتريس قدرتش همواره در حال اوج گرفتن است و شاخص هاي برتري قدرت خود را در ابعاد مختلف اقتصادي، نفوذ سياسي و نظامي ارتقا بخشيدن است ، مورد توجه دستگاه ديپلماسي ايران قرار گرفت تا از طريق توسعه همکاري با اين کانون ثروت و قدرت بين المللي، بخشي از اهداف ملي ايران در سطوح منطقه اي و بين المللي تامين شود (صادقي و لطفي، ١٣٩٤: (38 به طور کلي بيشتر نظريه هاي روابط بين الملل با وجود تعارض هاي فراوان ، در اين نکته که اتحاديه ها و روابط بين کشورها در واکنش به تهديدات شکل مي گيرند، اتفاق نظر دارند و تفاوت اصلي آن ها در داخلي و يا خارجي بودن منشأ تهديدات است .