ملخص الجهاز:
"بهطور خلاصه:در آغاز راه تئاتر رنجدیدگان[2]نوشتید که این نوع نمایش،یک شخص را به تعداد نفراتی که تئاتر را اجرا میکنند و کسانی که آن را تماشا می کنند،تقسیم مینماید و اینکه این کار مدلی میشود برای قاعدهمند کردن ساختار در جایی که بین فعالیتهای تاریخی کسی که اجرا میکند با کسانی که تماشا میکنند،تلاقی کمی وجود دارد و اینکه در خلال روند پالایش ارسطویی،مردم یک چیز را میبینند که برای بهتر بودن و رسیدن به ثبات روحی به آن اهمیت میدهند و سپس به سوی این نکته گرایش پیدا میکنند که کاری انجام ندهند،بلکه بایدها و یا نبایدها را برای فعالیت کردن بپذیرند.
شاید مکانیزم روشنی برای تحقیق درباره این کلیشهها در مقایسه واقعیت با آنچه در تئاتر استفاده میشود،وجود نداشته باشد؛بنابراین ما به تئاتر رنج دعوت میشویم تا قهرمان منفی یا ضد قهرمان خود،شخصیت ستمگر خود و یا آنچه را با ما یکی شده است به نمایش بگذاریم؛به هر (به تصویر صفحه مراجعه شود) صورت آدم خوب یا آدم بد.
چطور میتوانیم از خرد به کلان برسیم و بگوییم این حقیقت است؟آیا ممکن است که تکنیکهای تئاتر رنجدیدگان احتمالات را محدود کند و نمایش تئاتری واقعیتها و نتایج ایدهآلی آنها از موقعیتی به موقعیت دیگر یکسان شوند؟تکنیکهای ارایه تصاویر و یا رنگینکمانی از تصاویر،ممکن است ما را به محدودهای تنگ از احتمالات هدایت کنند که در نتیجه و در نهایت توسط خود تکنیکها ایجاد شدهاند؟خود بازنمایاندن شاید پیشبینی شده باشد.
جایگزین کردن«دایی وانیا»و نشان دادن اینکه اگر شما بودید چه میکردید،سخت است؛زیرا این نمایش،نمایشی شخصیت محور است؛ولی کار ایبسن و تئاتر میدانی برای نمایشهای موقعیت محور،مناسبتر است؛البته وقتی در نمایش شخصیت محوری دارید،میتوانید از تئاتر میدانی استفاده کنید؛اما اینگونه نمایشها بیشتر مناست تکنیک رنگینکمان آرزو و یا تکنیک پلیس در سر است."