خلاصة:
هدف این پژوهش بررسی نقش سبکهای حل تعارض در پیشبینی کیفیت زندگی زناشویی زوجین میباشد. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی میباشد. جامعهی آماری این پژوهش شامل زنان متاهل دانشگاه آزاد اسلامی شهر تهران میباشند. نمونه شامل 140 نفر میباشد که بهصورت نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامهی کیفیت زندگی زناشویی و پرسشنامهی سبکهای حل تعارض رحیم میباشد. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل رگرسیون مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بین سبکهای حل تعارض باکیفیت زندگی همبستگی معناداری وجود دارد و همچنین نشان داد که سبکهای حل تعارض بهطور مستقیم و معنادار بر کیفیت زندگی تاثیر دارند. در این میان سبک یکپارچه دارای رابطهی مثبت و معناداری بود و سبکهای مسلط و اجتنابی کمترین تاثیر را نسبت به سایر سبکها داشتهاند. با توجه به نتایج این پژوهش میتوان گفت که حل تعارض در زندگی زناشویی باعث افزایش کیفیت زندگی آنها خواهد شد.
The purpose of this research is to investigate the role of conflict resolution styles in predicting the quality of married life of couples. This is a descriptive correlational research. The statistical population of this research includes married women of Islamic Azad University in Tehran. The sample includes 140 people who were selected through available sampling. The tools of this research include Marital Life Quality Questionnaire and Rahim\'s Conflict Resolution Styles Questionnaire. Data were analyzed using regression analysis test. The results showed that there is a significant correlation between conflict resolution styles and quality of life and also showed that conflict resolution styles have a direct and significant effect on quality of life. Meanwhile, integrated style had a positive and significant relationship, and dominant and avoidant styles had the least effect compared to other styles. According to the results of this research, it can be said that conflict resolution in married life will increase their quality of life.
ملخص الجهاز:
بررسی پژوهشها نشان میدهد کیفیت ارتباط زناشویی بر همه ابعاد کارکرد خانواده ازجمله پایداری و تداوم ازدواج، شادکامی زوجین و حمایت از فرزندان تأثیرگذار است (پاتو، حقیقت و حسن آبادی، 1393)؛ بنابراین، با وجود اهمیت شناسایی و فهم عوامل تشکیلدهنده کیفیت زناشویی، در کشور ما با توجه به فرهنگ و رسوم خاصی که وجود دارد، تعداد بسیار کمی از تحقیقات آنهم بهصورت کمی و نه کیفی بر روی این موضوع تمرکز کردهاند که این خود یک شکاف بزرگ و مشکل اساسی در ادبیات این حوزه به شمار میرود (رجبی و همکاران، 1397)؛ بنابراین با توجه به وجود مشکلات خانوادگی شدید در جامعه و بالا رفتن میزان طلاق، جهت حفظ سلامت و بهداشت روانی زوجین و درنتیجه جامعه وجود اقداماتی برای بهبود روابط خانوادگی و بهخصوص پربارسازی ارتباطات میان زن و شوهر انجام پژوهشهای علمی دقیق در این زمینه بسیار ضروری مینماید.
تحلیل عاملی تأییدی، ساختار سه عاملی پرسشنامه را در آمریکا تأیید کرده است و روایی آن را نشان داده است (به اسبی و همکاران، 1995؛ به نقل از یوسفی،1390)، پایایی پرسشنامه به شیوهی آلفای کرونباخ در مطالعهی هولیست و میلر (2005)، از 80/0 تا 90/0 گزارششده اس Hollist & Miller Bradbury, Fincham & Beach Reverse translation (1390)، در پژوهشی به بررسی مشخصات روانسنجی این پرسشنامه پرداخت و نتایج را اینگونه گزارش کرد: نتایج بهدستآمده از روش تحلیل عاملی به شیوه چرخش متمایل از نوع آبلمین مستقیم، سه عامل کیفیت زناشویی (توافق، رضایت و انسجام) را در جامعه ایرانی نشان داد و با تحلیل و تحلیل عامل تأییدی آنها برازش شدند.