خلاصة:
بیان مسیله
کارناوال ها، جشن های مردمی و عامیانه هستند که در مقابل فرهنگ رسمی و خشک قرار می گیرند. در فضای کارناوالی طبقات اجتماعی واژگون می شوند. کارناوال با استفاده از ابزارهایی چون انتقاد، هجو، تمسخر و کنایه، قوانین و ارزش های حاکم بر جامعه را به چالش می کشد، در مقابل فرهنگ رسمی می ایستد، فضای تک صدایی را بر هم می زند و جامعه ای چندآوایی، همراه با گفتگوهای متنوع پدید می آورد. میخاییل باختین نظریه پرداز مهم قرن بیستم در حوزه نقد ادبی با نظریه منطق گفتگویی، فضای نوینی در حوزه های گوناگون از جمله ادبیات پدید آورد. یکی از شاخه های اصلی این نظریه کارناوال است. مولفه های کارناوالی باختین را می توان در مقوله نمایش نیز بررسی کرد. این پژوهش بر آن است تا نمایش های شادی آور ایرانی در اواخر دوره صفوی و دوره قاجار را با ذکر شواهد و نمونه ها، بر اساس انگاره های کارناوالی باختین مورد نقد و بررسی قرار دهد.
هدف پژوهش
این تحقیق به دنبال آن است که با بررسی نمایش های شادی آور ایرانی و تحلیل ساختاری و محتوایی آنها، نسبت این گونه نمایشی را با نظرات باختین در زمینه کارناوال سنجیده و امکان به کارگیری نظریه کارناوالی باختین را در این نمایش ها بررسی کند.
روش پژوهش
این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است. در این پژوهش از منابع معتبر ایرانی و غیر ایرانی (به صورت کتاب، مقاله، یادداشت و گفتگو با صاحب نظران در دو مقوله متن و اجرا) استفاده شده است.
نتیجه گیری
نمایش های شادی آور ایرانی به مثابه کارناوال، فضایی ایجاد می کنند تا مردم فارغ از طبقه اجتماعی گرد هم آیند و همراه با سرگرمی و شادی در کنار یکدیگر آزادانه، به انتقاد از فضای رسمی جامعه بپردازند. در آزادی و برابری، گفتگوی حقیقی شکل می گیرد و عامه مردم در مدتی هر چند کوتاه، به رهایی و آرامش می رسند.
ملخص الجهاز:
بررسی مؤلفههای کارناوالی میخاییل باختین در نمایشهای شادیآور ایرانی چکیده بیان مسئله: کارناوالها، جشنهای مردمی و عامیانه هستند که در مقابل فرهنگ رسمی و خشک قرار میگیرند.
این پژوهش بر آن است تا نمایشهای شادیآور ایرانی در اواخر دورۀ صفوی و دورۀ قاجار را با ذکر شواهد و نمونهها، بر اساس انگارههای کارناوالی باختین مورد نقد و بررسی قرار دهد.
کارناوالگرایی، نمایش شادیآور ایرانی، میخاییل باختین، منطق گفتگویی مقدمه انسان در اروپای قرون وسطی با دو نوع زندگی روبرو بود، یکی: زندگی رسمی، یکنواخت، جدی و تحت نظم، سرشار از ترس و تقوای دینی، و دیگری: زندگی «کارناوالی»1، زندگی در مکانهای همگانی، زندگی آزاد و رها، مملو از شادی، بیهراس از قوانین و بالاخره یک زندگی همراه با توهین و بدگویی و آلودهکردن تمامی چیزهایی که در دورهۀ مورد اشاره تحت عنوان «مقدسات» از آنها نام برده میشد.
کارناوالی که باختین مطرح میکند دارای مؤلفههایی است که میتوان آنها را در نمایشهای شادیآور ایرانی بررسی کرد.
مأخذ: Katritzky, 2006, 412 باختین در رسالۀ «نویسنده و قهرمان» استدلال کرده بود، کودکی که به تنهایی بازی میکند تا زمانی که دیگری او را تماشا نکند، تئاتر نیست و نمایشی شکل نمیگیرد: «بازی زمانی به اجرا تبدیل میشود که مخاطبی وجود داشته باشد.
باختین مطرح میکند که چگونه این شخصیتها با فضای میدان عمومی و نمایش، که هر دو محلی برای کارناوال است، ارتباط دارند.
بررسی مؤلفههای کارناوال در نمایش شادیآور ایرانی خنده/ نمایشهای شادیآور خنده در نمایشهای شادیآور ایران نیز یک خندۀ جمعی و دوسویه است، چون همزمان که مردم همراه با آن میخندند، انتقادی و اعتراضآمیز است.