خلاصة:
«زبان» محمل ایدئولوژی است؛ و «قدرت» همواره «زبان» را در راستای سیطرۀ خویش بهکار گرفته است. مقالۀ حاضر به تحلیل سبکشناختی و بررسی بخشهای نامهای از شاه تهماسب صفوی به سلطان سلیمان عثمانی از دیدگاه تحلیل گفتمان انتقادی اختصاص دارد. این نامه یکی از مهمترین نامههایی است که در جریان پیمان صلح «آماسیه» و در حوالی سال 962 ه.ق از ایران به سوی دربار عثمانی فرستاده شده است. نگارندگان ابتدا متن این نامۀ مطوّل را براساس دستنویس موسوم به «جُنگ فرامین و منشآت» محفوظ در کتابخانۀ مجلس به شمارۀ 3349 تصحیح و سپس بخشی از آن را با مبنا قراردادنِ رویکرد اجتماعی-نشانهشناختیِ فرکلاف و بهکمک راهبردهای رویکرد اجتماعی-شناختیِ وندایک و نیز بر اساس یکی از مؤلفههای الگوی جامعهشناختی- معناییِ ونلیوون، همچنین با کمکگرفتن از ابزارهای سبکشناسی انتقادی تحلیل و تفسیر کردهاند. این پژوهش نشان میدهد که چگونه «قدرت» زبان را در راستای ترویج و تثبیت ایدئولوژی و اهداف خود بهکار گرفته است. فراوانیِ بالایِ رمزگانِ نهادِ دین در سطح ساختاری و نیز کمیّت و کیفیّتِ ترکیباتِ رمزگانی در سطح فرایندی نشاندهندۀ جهتگیریِ ایدئولوژیکیِ دستگاه صفوی و نیز تکیۀ نهاد قدرت بر نهاد دین و گفتمانِ دینی است. در این نامه، گفتمانهایی نظیر حقانیت و برتری مکتب شیعه را در عنصر زبانیِ «شاخص» نیز میتوان مشاهده کرد. ویژگیهای زبانی این متن، همچنین نشانگر «اقتدار» سیاسی- نظامیِ دستگاه صفوی هنگام عقد پیمان آماسیه است.
“Language” carries “Ideology”; and “Power” has always used “Language” in the direction of its domination. The present article is devoted to Stylistic analysis and study some parts of a letter from Shah Tahmasb Safavid to Sultan Suleiman the Ottoman from the perspective of Critical Discourse analysi. This letter is one of the most important letters that was sent from Iran to the Ottoman court during the peace of “Amasya” and around the year 962 A. The authors first corrected the text of this lengthy letter based on a manuscript called "Collection of Commands and Letters" preserved in the Library of Islamic Consultative Assembly No. 3349 and Then, a part of it has been analyzed and interpreted based on Fairclough's semiotic - social approach, as well as one of the components of sociological – semantic of Van Leeuwen’s model and with the help of Wendek's cognitive - social approach strategies and also with the help of critical stylistic tools. This study shows how “Power” has used language to promote and stabilize its ideology and goals.The high abundance of religion institution codes at the structural level as well as the quantity and quality of codes compounds at the process level indicate the ideological orientation of the Safavid system and the reliance of the institution of power on the institution of religion and religious discourse. In this letter, discourses such as the legitimacy and superiority of the Shiite school can also be seen in the linguistic element of the “Index”. The linguistic features of this text also indicate the political-military “Authority” of the Safavid system at the time of the signing the peace of Amasya.
ملخص الجهاز:
مقالۀ حاضر به تحليل سبک شناختي و بررسي بخش هاي نامه اي از شاه تهماسب صفوي به سلطان سليمان عثماني از ديدگاه تحليل گفتمان انتقادي اختصاص دارد.
نگارندگان ابتدا متن اين نامۀ مطول را براساس دست نويس موسوم به «جنگ فرامين و منشآت » محفوظ در کتابخانۀ مجلس به شمارة ٣٣٤٩ تصحيح و سپس بخشي از آن را با مبنا قراردادن رويکرد اجتماعي-نشانه شناختي فرکلاف و به کمک راهبردهاي رويکرد اجتماعي- شناختي ون دايک و نيز بر اساس يکي از مؤلفه هاي الگوي جامعه شناختي- معنايي ون ليوون ، همچنين با کمک گرفتن از ابزارهاي سبک شناسي انتقادي تحليل و تفسير کرده اند.
در پژوهش حاضر بخشي از متن اين نامۀ مطول که توسط نگارندگان برپايۀ دست نويس موسوم به «جنگ فرامين و منشآت » محفوظ در کتابخانۀ مجلس تصحيح شده است ، با مبنا قراردادن رويکرد اجتماعي- نشانه شناختي فرکلاف (زبان شناس انگليسي، زادة ١٩٤١م ) و راهبردهاي رويکرد اجتماعي- شناختي ون دايک (زبان شناس هلندي زادة ١٩٤٣م ) و نيز بر اساس يکي از مؤلفه هاي الگوي جامعه شناختي- معنايي ون ليوون (زبان شناس هلندي، زادة ١٩٤٧م )، همچنين با کمک گرفتن از ابزارهاي سبک شناسي انتقادي تحليل و تفسير شده است .
ناصري و همکاران (١٣٩٤) در «تحليل گفتمان انتقادي داستان مرگ بونصر مشکان بر اساس رويکرد نورمن فرکلاف » رويکرد فرکلاف را در بررسي يک متن منثور به کار بسته اند؛ در اين پژوهش با بررسي لايه هاي پنهان متن (وضعيت رابطۀ قدرت و ايدئولوژي عصر غزنوي) به نوعي آشناييزدايي انتقادي در خوانش بخش مذکور از تاريخ بيهقي دست يافته اند.