ملخص الجهاز:
"اما رضا جعفری ـ آن گونه که از مجموعة صبح شبنم برمیآیدـ میکوشد چنین نسراید و حتی اگر از همان مؤلفههای تکراری هم به عنوان مادة شعرش استفاده میکند از زاویه دید همیشگی شاعران آیینی فاصله میگیرد و در منظری تازه مستقر میشود و حاصل این تغییر منظر و تلاش برای تماشای تصاویر و درک معانی تازه، سرایش ابیاتی نظیر ابیات زیر است: مصرعی روی زمین و مصرعی غرق حریق پهلوانی نیست این میدان و این کباده را؟ مرهمی بر زخمهای پهلوی ساغر زنید تا بگیرد محرمی از جام نبض باده را و یا: ندارد آسمان حجرة تو به جز اقلیم اشکت کهکشانی ندیدم پهن غیر از بال جبریل میان خانهات فرش گرانی به دست ذوالفقارت مینهی دست به دنبال خودت سر میدوانی و یا: چون ابر کز تمام خودش دست شسته بود از اشک دانه دانة خود دست میکشید این آخرین سلام نمازش فقط نبود از آخرین بهانة خود دست میکشید نیز: ز کاروان خبری ناتمام میآید صدای پای سر یک امام میآید مگر که از در دروازه سر آوردند صدای همهمه و ازدحام میآید و اهل فن میدانند که شاعر برای دست زدن به چنین ابداع هایی در عرصه شعر مذهبی با چه وسواسها و احتیاطهای دست و پا گیر و البته گاه بجایی دست به گریبان است و نوآوری در این حیطه چه موانع سهمگینی در پیش رو دارد."