ملخص الجهاز:
"این دسته از سینماگران دیگر درصدد به نمایش درآوردن نمودی از جهان واقعی برنیامده بلکه خود سینما را به زیر سؤال میبرند،و آن را به درون سنگرها و محدودیتهایش میرانند،و پیوسته مرزهای جدیدی برای آن ترسیم میکنند،مرزهایی که با نمایشهای زنده،رقص، گرافیک،موسیقی،صدا،و تصاویر جدید،نفوذپذیر و شکننده شدهاند.
سینمای تجربی،یعنی سینمایی که تلاش میکند تا از محدودهء نمایش خارج شود،محدودیتهای خاص خود را دارد:سینمای تجربی هرگز نتوانسته با عامل زمان به درستی کنار بیاید،عاملی که همواره یکسویه و در مجموع حقیرانه به کارش گرفته است.
بنابراین،به هیچ وجه تعجبآور نیست که تخیل کلینیک(داستان بیماری فیزیکی یا روانی)مرتبا مورد استفادهء«سینماگران-هنرمندان»قرار میگیرد، زیرا این تخیل وسیلهای ممتاز برای ایجاد خلأ و ساختن جهانی منزوی است که براساس قواعد غیر متداول و در نتیجه ویژه عمل میکند.
بزرگراه گمشده نمونهای از این قبیل آثار است که تماشاگر را دچار سرسام و هذیان(تفسیری)میکند:به نظر میرسد که فیلم خط روشنی دارد(دیوانگی)،اما به واسطهء وجود یک سری عوامل مختلف(مثلا یک یا دو رویداد ماورا الطبیعه که به تفسیر به اصطلاح فضایی دامن میزند)،تماشاگر از تأیید خط فیلم امتناع میورزد.
آنچه که سینما میتواند از«تأسیسات»کسب کند(و کسب هم کرده است)،ایدهء صحنهپردازی (Scenographie) است،به این معنی که جهان و نه حتی تئاتر(آنطور که موردنظر برخی مؤلفین سابق بود)دیگر منظرهای حقیقی برای ضبط نیست.
در این رابطه،تعداد استراتژیها به اندازه،یا تقریبا به اندازهء سینماگران است،اما همهء آنها یک هدف را تعقیب میکنند:نشان دادن اینکه هیچ فضای بیرونی وجود ندارد،که فیلم برداشتی از واقعیت نیست،و تنها چیز بیرونی،اصول صوری خلاقیت است."