ملخص الجهاز:
"2) بیضایی در «شب هزار و یکم »، یک باردیگر در راستای رویکرد جدیدش به تئاتر،ساده و صمیمی و بیهیچ کوششی برایمرعوب ساختن مخاطب (با پیچیدگیهایزبانی و غنای بیرقیب واژگانیاش در هنرنمایش )به زبان و بیان نمایش ایرانی -شرقی (که هنوز به درستی نماینده بیرقیباین عرصه در ایران است ) و به یاریابزارهای ظریف و بدعتآمیز مدرن خود، مارا به دنیای جادویی قصه و روایت و نمایشو تئاتر به آمیزه ظریفی (که از اطلاق عنوان «مدرن » بر آن جدا حضر میکنم ) از این سهدعوت میکند و مجذوبمان مینماید بادنیای شگفتانگیزی که در آن نابترینعناصر نمایش و روایت و تئاتر، در فضاییکاملا شرقی - ایرانی (شرقی به معنای کهنو ایرانی به معنای امروزی ) دست در دستیکدیگر میگذارند تا از یکسو به انتظاراتناخودآگاهی ما از نقش و کارکرد و هنرنمایش پاسخ گوید (که صحنه را تمثیلجهان مثلی میداند ) و از سوی دیگر به سنتدرام و تئاتر غربی (مدرن )، پرده از رمز وراز تعارضات اکنونی ما برگیرد و به یادمان آورد فاصله میان «هستی » و «شدن » را،میان آنچه که به مدد ذهن برانگیخته مان بادانشهای مدرن بر خود نسبت میدهیم وآنچه که واقعا در اعماق هستیمان، هر چندرام و سر به راه شده، عمل میکند.
در این اپیزود برای قهرمانانزن نمایش که در موضع ضعفاند، هیچنقشی جز روایت و تکرار واقعهای نادیده واز پیش واقع شده باقی نمیماند و در اپیزودسوم، روشنک و خواهرش در تلفیقی از روحوضی و تئاتر، نقش بازی میکنند تا حقیقتی را آشکار کنند: حقیقت جهل را آنگاهکه بی بازنگری انتقادی، زندگی را بر بنیانآموزههایی بنا میکنیم که نقش و کارکرد واقعی آنها، استیلا بر عقول و واسازیآدمی از هویت خویش است."