ملخص الجهاز:
"چه نظری درباره این جریانیکه برای «سبز، سهراب، سرخ» رخ داد،دارید؟ • بعد از اختتامیه جشنواره بیستم واعلام آرا از طرف هیأت داوران و اعطایجوایزی به این نمایش که بیسابقه بودخیلی دنبال جراید بودم تا مطلبی در اینخصوص ببینم؛ اما 3 الی 4 روز مانند حملهآمریکا به عراق که ما ابتدا سیاست بیطرفیرا پیشه کردیم، مطبوعات هیچ ننوشتند وبعد از آن شروع به اظهارنظر کردند.
ببینید بعد از جشنواره فجر برای گروه مااین واکنشها که میگویید، طبیعی بود؛ ولیجای تعجب و تأسف در این بود که کسانیکه کار را اصلا ندیده بودند در موردشاظهارنظر کردند.
ما وقتی به دیدن کاری در سالن اصلی یاوحدت میرویم و با اسامی درشتی برخوردمیکنیم که قراردادهای چندین میلیونیدارند دیگر کاری نداریم که بیتالمال راحیف و میل کرده یا نه؛ اما گروه شهرستانیکه با 300 هزار تومان هزینه کاری مثل«سبز، سهراب، سرخ» را کار کرده و کوشیدهحرفی بزند و به تهران آمده و دیده شده،مورد خشم قرار میگیرد.
رستم هم بعد از 40 روز، درست استکه فرزند را از دست میدهد، چونسرنوشت سهراب مرگ است؛ ولی بهسرچشمههایی از معرفت و شناختمیرسد و همین برای داوران جشنوارهبیستم و برخی از مخاطبان نو و تازه بود.
وقتی متن را خواندیم تغییراتیدر آن ایجاد کردیم از جمله نام نمایش؛ چونتم اصلی نمایش برگرفته از ملیترین قهرمانما رستم است و ما میخواستیم ایران در آنلحاظ شود.
• در تمام بحرانهایی که برای رستمپیش میآید و در طول شاهنامه یا رخشنجاتدهنده اوست یا سیمرغ؛ اما دربحرانی که در نمایش ما رستم را درگیرمیکند، رخش و سیمرغ هر دو ساکتهستند و همین از اسطوره بودن رستممیکاهد و ما خواستیم اول اسطوره را زمینیکنیم و بعد بگوییم ای رستم زمینی، حالاسعی کن بدون کمک رخش و سیمرغفرازمینی و اسطوره شوی."