خلاصة:
مسألۀ جبر و اختیار یکی از نکات بسیار پیچیدۀ علم کلام در دین مبین اسلام است که با توجه به برداشتهای گوناگون فرق مختلف کلامی و نحلههای فکری و مذهبی از جمله عارفان از آیات قرآن کریم، احادیث نبوی و برداشتهای گوناگون و بعضاً متضاد و مخالفی را به دنبال داشته است؛ تا جایی که هر یک از مشربهای فکری از جمله اشاعره و معتزله با توجه به زیرساختهای فکری و اندیشگانی خویش در جستوجوی مستمسکی برای اثبات عقایدشان بودهاند. در این میان عارفان مسلمان و از جمله مولانا جلالالدین در اثر سترگ خود مثنوی یکی از دلایل محکم و متقنی را که در جهت اثبات اختیار و ارادۀ بشر ذکر مینماید بهرهگیری از روش عقلانی و منطقی قدرت اندیشه و تفکر در جذب خواستهها و طلب کردن پدیدههاست که از آن با عنوان «قدر مشترک» یاد مینماید. مولانا به کمک روش شناسی عقلانی به دنبال اثبات مسألۀ اختیار و نفی جبر گرایی است و در پرتو اختیار و ارادۀ بشری قدرت اندیشه و فکر را به اثبات میرساند. یافتههای این پژوهش که به شیوۀ توصیفی - تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانهای و شیوۀ سندکاوی انجام شده است نشان میدهد که قدرت فکر و اندیشه در وجود انسان به عنوان نیرویی در جهت اثبات قدرت اختیار بشری در مشرب کلامی مولانا مورد توجه قرار گرفته است.
ملخص الجهاز:
مولانا به عنوان عارفي آشنا بـا روح و روان آدمي ميگويد: آن طبيبـــان طبيعـــت ديگرنـــد که بـه دل از راه نبضـي بنگرنـد ما به دل بيواسطه خوش بنگـريم کز فراست ما به عـالي منظـريم (مولانا، ١٣٨٤: ٣١٥/٣ ) از اين روست که مولانا ماهيت وجود انسان را «انديشه » ميداند: اي بــرادر تــو همــان انديشــه اي مابقي تـو اسـتخوان و ريشـه اي گر گل است انديشۀ تو گلشني و بود خاري، تو هيمـۀ گلخنـي (همان : ٢٨٠/٢) مولانا از ارتباط دو جانبۀ قدرت خواستن و ارادة بشري در جذب امور به خوبي آگاه است و اين قانون کاربردي و مهم را با کلام زيبـاي خـويش در جـاي جـاي مثنـوي مطـرح نموده است با توجه به گستردگي و شمول اين موضوع در جهـان بينـي عرفـاني مولانـا ايـن نکته حائز اهميت است که نگرش مولانا به رابطۀ ميان اختيار بشري و قـدرت فکـر و امـور فرا حسي چگونه است ؟ مولانا شاعر، عارف و روانشناسي متفکر است که در مثنوي ايده هـاي تـازه و نگرشـي نوين را نسبت به مسائل تکرار شده در انديشۀ اثبات رسـيده اسـت و جهـاني تـازه فـرا روي مخاطبين قرار داده است .