خلاصة:
هدف از نگارش این مقاله بررسی شخصیت زنان و مسایل آنها در چهار داستان دفاع مقدس دهه 80 است که دو داستان به وسیله ی زنان و دو داستان توسط مردان نوشته شدهاند. شخصیت اصلی داستانهای انتخاب شده زنان نیز هستند که با یررسی این داستانها به تفاوتهای نگرشی بین زنان و مردان نویسنده پی برده میشود. هم چنین به شیوهی روایت و نگاه زنان و مردان داستان نویس به موضوعاتی چون جنگ، ازدواج، عشق، حجاب وشهادت پرداخته خواهد شد.
در داستانهای نوشته شده توسط مردان مسائل به صورت کلی مطرح شدهاند و به میزان مشارکت زنان در فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی پرداخته شده است؛ اما در داستانهای زنان، به تاثیر جنگ بر زندگی خانوادهها توجه شده است و مسائل به صورت جزئی تر بررسی شدهاند.
ملخص الجهاز:
زنان داستان را با توجه به گرايشها و انديشههای شان میتوان به چند دسته تقسيم کرد: زنان سنتي، زنان مطيع و آشوب گر، زنان مدافع آموزههای جنگ و زنان سرگردان: ملوک نماينده زنان سنتي ملوک، از جمله شخصيتهای زن اين داستان که تنها درگير زندگي درون خانه خود است و کاري با مسائل بيرون از خانه ندارد.
فرزانه تيپ زنان آشوب گر و مطيع گرچه فرزانه حضور اندکي در داستان دارد؛ اما شخصيت او نمايانگر زناني هستند که استاد پناهي آنها را پرورش میدهد و نقش او در شناخت ديگر شخصيتهای زن داستان، از جمله فاطمه و سميرا بسيار مهم است.
سميرا، نمونهای از اين زنان است که بدون آگاهي نسبت به انديشههای استاد پناهي که در پي تبليغ خواستهای غربيان است، به سوي او متمايل است و تا زماني که به سمت او حرکت میکند، دچار اضطراب و نگراني است؛ اما هنگامي که از طريق فاطمه با وصيت نامه شهيد خانجاني آشنا میشود، به آرامش میرسد و بند نجات را در دست مرتضي میبيند که نمادي از همه شهيدان است: «سميرا ناگهان به ياد راز نجات افتاد!
گذشته از تقابل فرهنگ غرب و ايراني اسلامي در اين داستان مسائل ديگري نيز درباره زنان مطرح شده است: 2-3-ديدگاه زنان نسبت به جنگ و شهادت حميده نظر مثبتي نسبت به جنگ دارد.
در گفتگوي با مهشيد اين گونه نظرات خود را بيان میکند: «اخمي توي صورت مادر مینشيند: بايد به فکر زندگيت باشي، درس و کار که نشد زندگي» (همان، ص22) مهتاج، نمونهای از آن دسته زنان است که انديشههای مرد سالار را قبول دارند.