خلاصة:
مطالعه «بازیهای زبانی» را میتوان یکی از روشهای مطالعاتی در آیندهپژوهی در آموزش هنر درنظر گرفت. بازیهای زبانی اصطلاحی است که توسط لودویک ویتگنشتاین متاخر در فلسفه زبان به کار گرفته شد. این اصطلاح به کاربرد زبان اشارت دارد و معنا را در کاربرد زبان جست و جو میکند. به این ترتیب معنا (های) زبان در کاربرد زبان تولید و بازتولید میشود. هر بازی زبانی که توسط کاربران زبان به کار گرفتهمیشودء قابلیت دارد تا درون خود دستور زبان بازی زبان بعدی را بازتولید نماید که از آن میتوان با عنوان تخیل زبان یادکرد. تخیلی که میتواند موجبات خلاقیت را پدید آورد. همین خلاقیتها بسترساز اکتشافاتی میشود که بهعنوان مبانی نظری آیندهپژوهی به مثابه یک روش میتواند مورد توجه قرار گیرد. ویتگنشتاین برای کشف این بازیها از اصطلاح دستور زبان استفاده میکند که همانند یک نقشه به کاربر میآموزد تا این زبان را به کار گیرد. این مقاله که بر اساس هدف بنیادی» از نظر روش گردآوری اطلاعات کتابخانهای» بر پایه روش» کیفی و بر مبنای ماهیت توصیفی است. هدف از این مقاله مطالعه فلسفه بازیهای زبانی در آیندهپژوهی است با این سئوال که چگونه تخیل امکان خلاقیت را در کشف روشهای تازه در آینده پدید میآورد. برای این منظور نمایشنامه روزنگرانتز و گیلدنسترن مرده اند اثر تام استوپارد انتخاب شده است. استوپارد در این نمایشنامه» ترجمه ای از نمایشنامه هملت ویلیام شکسپیر انجام داده است. او با مطالعه ناخودآگاههای زبانی در قالب تخیل امکان گسترش دستورهای زبانی مختلف را پدید آورده است. امکان گسترش داستان و روش های مختلف برای روایت چندباره از متن نخستء امکانی است که می تواند به شکلی مستقیم در آینده پژوهی نیز مورد استفاده قرار گیرد. هر اتفاقی در گذشته منبعی است که می تواند با توجه به بافت تازه» از چندین روش در آینده مورد بازخوانی قرار گیرد.