ملخص الجهاز:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) بازیگونگیهای یک جبر محتوم (نقد و ببرسی نمایشنامه«در روزنکرانتز و گیلدنسترن مردهاند»،اثر«تام استوپارد») حسن پارسایی کتاب نقد آیا انسان از دایرهء بازیهای زندگی بیرون است یا نه،همواره در نوعی بازی گرفتار میشود؟اگر چنین است،آیا خودش بازیهای زندگیاش را شکل میدهد؟ و اصولا خود زندگی،تا چه حد به بازی شباهت دارد؟آیا در همان حال که خودش بازیهایی را ترتیب میدهد بیآنکه بداند بازیچهء بازی مهمتری نیست که بازیگردان بزرگتری آن را برای او به گونهای مختوم و تقدیری،طرحریزی کرده است؟ یا اصولا زندگی با بازی،بازیگری و بازیگردانی، ارتباطی ندارد و حقیقت یا حقایق دیگری را تبیین و تعریف میکند؟ اینها دغدغههای کاوشگرانهء نمایشنامه «روزنگرانتز و گیلدنسرون مردهاند»1،اثر«تام استوپارد»است و برای یافتن جوابهای لازم بهترین راه رجوع به خود نمایشنامه است.
بخش آغازین این نمایشنامه تأکید زیادی روی قانون احتمالات دارد و بر آن است که خواننده یا تماشاگر،پیشاپیش با نوع پرسوناژهایی که با آن روبهروست،آشنا شود،ضمن آنکه چون این نمایشنامه،اساسا بخشی از نمایشنامهء هملت است و نهایتا کل ماجراهای آن را،به طور حاشیهای در بر میگیرد و به موضوع یک جنایت وحشتناک و غیر عادلانه میپردازد،بنابراین برای آنکه فضای کلی نمایش و نیز صحنهای متناسب با حوادث نمایشنامهء هملت شکل بگیرد،تام استوپارد عمدا«روزنکرانتز» و«گیلدنسترن»را در حال بازی«شیر یا خط» نشان میدهد(صفحههای 9 تا 51)تا مضمون«چه خواهد آمد؟»و«این میشود یا آن؟»و در همان حال«گاهی آنچه را که انتظار نداریم اتفاق میافتد» و نیز«میزان پذیرش و انعطاف این پرسوناژها را برای هرچه که پیش آید»به مخاطب نشان بدهد و همزمان دو ذهنیت،یعنی فضا و موضوع نمایشنامهء «هملت»و نیز غایتمندی و«چیستی»نمایشنامه روزنکرانتز و گیلدسترن مردهاند را با هم پیش ببرد و دنبال کند."