خلاصة:
مگاریون و رواقیون درشناسایی ترکیب شرطی تابع ارزشی و شروط صدق آن نقش بنیادین
واساسی داشتند و از این جهت درآمدی به منطق جدید محسوب میشوند اما به نظر میرسد
تأثیری بر منطق ابنسینا نداشتهاند. ابن سینا به بحث شرطیها توجه ویژه مبذول داشت
و نظریه قیاسهای اقترانی شرطی را تأسیس نمود. وی گزاره شرطی متصله را به دو نوع
اتفاقیه عامه و لزومیه تقسیم نمود و شروط صدق هر یک را مورد بحث قرار داد. بنابر
تحقیقی که در این مقاله صورت گرفته است اتفاقیه عامه بر هیچ یک از انوع شرطی در
منطق جدید قابل تطبیق نیست. مثالهای لزومیه نیز بیشتر از نوع استلزام معنائی، شرطی
علی و شرطی خلاف واقع است. یعنی ابن سینا به استلزام مادی و استلزام اکید که از
نوع استلزام منطقی است نپرداخته و در تبیین شروط صدق اتفاقیه عامه و لزومیه براساس
مقتضیات جهان کنونی داوری کرده است نه بر اساس میزانهای منطقی محض.
ملخص الجهاز:
"تقریر تشکیک مذکور این است که: گزارة(5) «ان لم یکنالانسان حیوانا لم یکن حساسا» که در آن هر یک از مقدم و تالی محال (خلاف واقع) است، فقط در صورتی صدقش پذیرفته میشود که لزومیه باشد والا واجب نیست صدق تالی بدون هیچ لزومی موافق مقدم باشد زیرا مقتضای یک چنین موافقت بدون لزومی این است که حکمی مفروض باشد و حکمی دیگر هم اتفاقا با آن صادق باشد و هیچ التفاتی نیز به لزوم نباشد در حالی که تالی صادق نیست و صدق آن نمیتواند موافق حکم دیگری که مفروض است باشد، و این بدان معنی است که ممکن است گزارهای به نحو لزومی صادق باشد ولی به نحو اتفاقی صادق نباشد و در این صورت اعم بودن متصله علیالاطلاق از متصله علیالتحقیق از دست خواهد رفت و لزوم شرط اتصال خواهد بود.
5) شرطی علی به کار رفته در برخی مثالها مانند گزارة (14) را نیز میتوان به این ادعا که غیر ممکن است مقدم صادق و تالی کاذب باشد فروکاست و آن را معادل ’ ’¨ دانست به شرط اینکه احکام ویژة محال و ضرورت منطقی را، به دلیل کاربرد محال در معنی خلاف واقع و کاربرد لزوم در معنائی که بر اساس مقتضیات جهان کنونی استوار است و خارج از حوزة منطق صرف است، استثناء نموده و جاری ندانیم."