"(vāpxī?oc) (8)سالار-از کلمۀ پهلوی سردار بعمل آمده بقلب کلمۀ«سرد» به«سال»و این فقره یعنی قلب شدن را و دال بالف و لام در فارسی قدیم نظایر دارد که لفظ«سال»نیز از آن جمله است و از کلمۀ«سرد»میآید.
(10)آذربایجان-از کلمۀ«آتروپاتن»میآید که مشتق از اسم یک سردار ایرانی است موسوم به«آترپات»که از طرف اسکندر مکدونی در سنۀ 328 قبل از میلاد مسیح والی آذربایجان شد و اسم این شخص در زبان فرس قدیم بمعنی«در پاس خدا»میباشد(آتر-پاتا)که در واقع بمعنی«خداپناه» یا«امان الله»بوده است(استاد مارکوارت در کتاب«ایرانشهر») شرقی (1)زندیق-معرب«زندیک»است و زندیک بر وزن نزدیک کسی را گویند که باوامر و نواهی کتاب زند و پازند عمل نماید(فرهنگ انجمن آرای ناصری در لغت زندیک).
از این تحقیق عمیق معلوم میشود نوشیروان و بزرجمهر هم مثل همۀ اهل آخرت عربی حرف میزدهاند و بعضی فرنگیهای نادان بخطا رفته و گمان کردهاند در آن زمان زبان پهلوی و پازندی معمول بوده است!"