ملخص الجهاز:
"نظر فلاسفه اسلامی دربارهء زیبایی با دیدگاه سوم توافق دارد و اینکه زیبایی،امری دو قطبی است،درونذاتی و برونذاتی و آن به این معناست که نمودهای زیبا مانند دیگر حقایق و جریانات و پدیدههای طبیعی واقعیت دارند،خواه انسانی وجود داشته باشد که آنها را ببیند و از آنها لذت ببرد و خواه انسانی نباشد،در خصوص این معنا علامه محمد تقی جعفری عنوان میدارد: «آیا یک حقیقت زیبا که برای ما به عنوان زیبا مطرح میگردد،همهء موجودیت و ابعاد زیبای آن حقیقت همان است که برای ما مطرح شده است و ما آن را زیبا تلقی کردهایم؟یا اینکه زیبایی حقیقتی است که ما را به واقعیتی دیگری متوجه میسازد؟یعنی ما نمیتوانیم در همان حقیقت زیبا توقف نموده و آن را هدف نهایی دربارهء نمودی که با ما مطرح شده است، منظور نمائیم.
به عبارت دیگر مسئله این است که آیا ذهن ما نباید یا نمیتواند از آن نمود عبور نموده،واقعیت دیگری را که عالیتر و معقولتر و اصیلتر است دریابد،یا اینکه ما باید و یا میتوانیم آن حقیقت زیبا را به عنوان رمزی که واقعیت دیگری پشت پردهء آن وجود دارد،تلقی نمائیم؟»2 در ادامه بحث فوق اینک یک سؤال اساسی طرح میشود: آیا زیباییهای محسوس در عالم واقع،نمادی از حقایقی ازلیاند که پشتپردهء زیباییهای ظاهری وجود دارند و آیا حقیقتی ماوراء این نمودهای زیبا وجود دارد؟ لازم است دربارهی تعاریفی که در این خصوص شده است ابتدا نظر غزالی را که در کتاب کیمیای سعادت آمده است بیاوریم: «هیچ کس مبادا که در عظمت ذات وی اندیشه کند تا چگونه و چیست، و هیچ دل مبادا که یک لحظه از عجایب صنع وی غافل ماند تا هستی وی به چیست و به کیست،تا به ضرورت بشناسد که همه،آثار قدرت اوست و همه،انوار عظمت اوست،و همه بدایع و غرایب حکمت اوست و همه،پرتو جمال حضرت اوست،و همه از اوست و همه بدوست،بلکه خود اوست، که هیچ چیزی را جز وی هستی به حقیقت نیست،لکه هستی همه چیزها پرتو نور هستی اوست."