خلاصة:
یکی از مباحث مهم پیرامون سیره حکومتی امام خمینی(ره) نوع اقتدار و سیادت سیاسی
ایشان است. اغلب جامعه شناسان و پژوهشگران سیاسی در تحلیل این موضوع از الگوی جامعه
شناختی ماکس وبر بهره گرفتهاند. مطابق این الگو، اقتدار یا سیادت سیاسی عمدة بر
سه نوع سنتی، قانونی - عقلایی و کاریزمایی میباشد. بسیاری از پژوهشگران، اقتدار
سیاسی امام خمینی را از نوع سیادت کاریزمایی تلقی کردهاند. پرسش اصلی در این گفتار
نقد و بررسی چنین برداشتی از سیره حکومتی امام خمینی است. نگارنده این بحث را با
مفروض قرار دادن الگوی وبر؛ در دو مقام پی گرفته است. در مقام اول با فرض اینکه اگر
چنین برداشتی درست باشد؛ چگونه است که پدیده عادی سازی و روزمره شدن سیادت
کاریزمایی در ایران بعد امام خمینی(ره) روندی کند و بطیء دارد. اما مقام دوم بحث
با فرض نادرست بودن چنین برداشتی (کاریزمایی بودن سیادت امام خمینی)، به این رویکرد
توجه شده که اساسا به دلایل مختلف، امام خمینی(ره) با علم به تواناییهای ذاتی خود
و میزان نفوذ در قلوب مردم ایران؛ هرگز سعی نکردند سیره حکومت داری شان را بر سیاست
کاریزمایی استوار نمایند. همین نکته اساسی دلیل عمده ما بر بطیء بودن فرایند عادی
سازی (ترمیدور) در ایران بعد امام خمینی(ره) است.
ملخص الجهاز:
"59 امام خمینی چند سال بعد از بیان سخنان بالا که به هنگام برگزاری رفراندوم «جمهوری اسلامی» ایراد فرمودند، در جمع اعضای شورای نگهبان (بیستم آذر 1362) دغدغه و نگرانی خود را با استناد به تجربه تلخ علمای دین در نهضت مشروطیت بیشتر توضیح میدهند، ایشان از این که ممکن است همانند روزگار مشروطه در اثر سستی و بی تعهدی کارگزاران نظام اسلامی، اداره حکومت به دست افرادی بیفتد که دشمنان نظام از آنها تعریف و تمجید نمایند، ابراز نگرانی کردند و حل مسأله را تحکیم پایههای نظام اسلامی دانستند؛ لذا از شورای نگهبان خواستند که بدون ملاحظه هیچ کس غیر از خداوند سبحان به جاری کردن احکام اسلامی اقدام کنند و در انجام وظایفشان به عنوان نهادی مستقل و قانونی که ملاحظهای جز احکام الهی را ندارند، رفتار کنند: من حالا نگرانی ندارم چون اکثر افراد را میشناسم و میدانم که اکثرا متعهد و متدین هستند، بلکه نگرانی من از این است که نکند سستی کنیم و در پیاده کردن اسلام دقت لازم را ننماییم، بعدا اشکال پیش بیاید.
پس، مهم آن است که بدانیم رهبر کاریزمایی که مصمم به اداره حکومت و جامعه بر مبنای سیادت سنتی - قانونی است چگونه و به چه طریقی از این سرمایه معنوی خود در جهت منافع و مصالح دین و ملت بهرهبرداری میکند؟ آیا پس از پیروزی نهضت، رهبری به طور کلی سرمایههای معنوی خود را کنار گذاشته صرفا بر مبنای سیادت شرعی - قانونی عمل میکند یا صرفا در بزنگاهها از آنها بهره میگیرد یا به گونهای دیگر رفتار میکند؟ هر یک از این گزینهها در مورد رهبران کاریزماتیک احتمال وقوع دارد؛ لیکن درباره امام خمینی گزینه اول کاملا بعید است و گزینه دوم محتمل است."