ملخص الجهاز:
"آنچه ما در باب رابطه فرهنگ و تمدن عنوان کردیم،به این علت بود که ناگزیر باید در این گونه مباحث،نخست به بحث و تبادل نظر از دیدگاه اندیشگی و فلسفی پرداخت،و برداشتهای متفاوت از مفاهیم تمدن و فرهنگ،یا از ویژگیهای هرتمدن و فرهنگ،را به عنوان مقدمهای لازم در جهت تفکر به موضوع پیش کشید و درباره آنها به داوری نشست.
رویدادهای سیاسی،پیدایش پدیده استعمار به ین اختلاف و سوء تعبیر دامن زد و به آنجا رسید که جهان شاهد دو قطب،دو نوع انسان گردید و جهل و خودخواهی مجال آن را نداد که به قطب مرفه و موفق ازنطر اقتصاد و فن تفهیم شود که این گونه تلقی از انسان،نه به صلاح آن قطب در نهایت امر و نه در شأن انسان به عنوان ودیعه الهی است و روزی خواهد رسید که برای جبران و ترمیم اشتباهات دیر خواهد بود،زیرا بیاعتنایی و عدم تحمل،طبقاتی کردن نژادها، بیتوجهی به اعتقادات و باورها،نشناختن عمیق فرهنگهای دیگر و درست به همین علت،از کنار آن با تبختر گذشتن در درازمدت به سود سعادت ملتها و صلح جهانی نخواهد بود.
براستمرار تبادل فرهنگی اهتمام ورزیدهاند لیکن این امر طی زمان و بطور طبیعی صورت گرفته است،حال آنچه در عصر معاصر مطرح است و شاید به عنوان نظریه نوینی بتوان بیان نمود،آنکه مسائل بین ملتها از پشت پرده دیپلماسی خارج شده و جنبهای آشکار و مطلوب جامعه به خود میگیرد،ملاحظات غیرضروری بین کشورها به علل اینکه جهان به سوی بعد جمعی تبلور مییابد،صحنه رابطه مصنوعی را ترک گفته و سرانجام دولتها را مجبور میسازد که اصول و پایه روابط خود را به نحو (1)."