خلاصة:
از جنگ، تعریف واحدی نشده است. اصولا از هیچ واژه مربوط به حوزه علوم انسانی، مفهوم یکسانی وجود
ندارد؛ از این رو، هرکس و هر اندیشهای جنگ را به گونهای تعریف میکند که با تعریف دیگری ناسازگار
است. تعدد در تعریف جنگ، تنوع در طبقهبندی و انواع آن را نیز پدید میآورد. به همین نسبت، انگیزه جنگ
نیز متفاوت است و بر سر انگیزه مشروعیت جنگ اتفاق نظر نیست. مقاله حاضر میکوشد، تعریف جامعتر و
قابل قبولتر از جنگ، انواع و انگیزههای آن، با تکیه به جنگ تحمیلی ارائه کند.
ملخص الجهاز:
"در چنین جنگی آمریکا و شوروی (سابق)، فقط به حمایت همه جانبه از یکی از طرفهای درگیر در جنگ میپردازند و از درگیری مستقیم علیه یکدیگر اجتناب میکنند؛(5) اما هیچگونه تضمینی وجود ندارد که در صورت وقوع یک جنگ محدود هستهای، دیگر کشورهای دارنده سلاحهای هستهای از خود خویشتنداری نشان دهند و از هرگونه اقدامی که منجر به «تصاعد جنگی»(6) شود، خودداری نمایند.
دلایل متعددی برای رد نظریه فوق ارائه شده است که با رعایت اختصار به چند نمونه آن اشاره میشود: 1ـ اگر جنگ جزء ذات انسان است، در آن صورت باید سراسر تاریخ بشر پر از جنگ باشد، در حالی که چنین نیست.
مارکسیستها از یک سوء عقیده دارند تقسیم کار و برقراری اصل مالکیت خصوصی، طبقات مختلفی را در جامعه بشری ایجاد کرده است و تا زمانی که این طبقات باقی باشند، جنگ نیز وجود خواهد داشت و از سوی دیگر، آنها برای تحقق کمونیسم جهانی، جنگ را لازم میدانند؛ و آن جنگی است که بین طبقه کارگر و طبقه سرمایه دار روی خواهد داد.
»(4) 3ـ تأکید بر توسعه طلب نبودن ایران و جنبه دفاعی جنگ و صیانت سرزمین از تهاجم دشمن: امام خمینی رحمهالله با اعتقاد به حمایت از مسلمانان (حتی در دورترین نقاط گیتی) میفرمایند: «کشور ایران با تمام قدرتی که دارد و با تمام قدرتی که خواهد پیدا کرد ان شاء الله، هیچ گاه نظر به این ندارد که تجاوز به یک ملت دیگر و یک کشور دیگر هر چه ضعیف باشد بکند، بلکه پشتیبان آنهاست."