خلاصة:
دیوان عدالت اداری از اصول کلی قواعد تفسیری بمنظور تفسیر قانون و احقاق حق بهره میگیرد،اصل برائت و کاربرد آن در رسیدگیهای هیأت رسیدگی به تخلفات اداری،عدم اتهام و اثر آن و عدم محکومیت به مجازاتهای اداری و تأثیر آن بر حکم اعاده به کار مستخدم از جمله اصولی است که در آراء وحدت رویه دیوان مورد استفاده قرار گرفته است.در این مقاله ضرورت توجه به دلایل و مستندات و رعایت ارزش آنها و لزوم صدور آراء مستند و مستدل و اصل طرفینی بودن دعاوی در آراء وحدت رویه دیوان عدالت اداری را بررسی کردهایم.
ملخص الجهاز:
"درحالیکه شعبه هفتم دقیقا عکس این را برداشت کرده است و برخورداری متهم از حقوق و مزایای خود را منوط به اخذ برائت نموده است که به دلیل اختلاف در آرا صادره موضوع در هیأت عمومی دیوان مطرح و هیات به شرح دادنامه 101/86/5 مورخه 9631/4/91 چنین رای صادر کرد:«نظر به اینکه همانگونه که در رای شعبه ششم آمده مستفاد از عبارت مذکور در آرای هیاتهای رسیدگی به تخلفات اداری،اعمال ارتکابی نامبرده از نظر قانون هیاتهای رسیدگی به تخلفات اداری که متأثر از رحمت و رافت اسلامی و فرمان هشت مادهای حضرت امام(ره)میباشد،جرم محسوب نشده و این به معنی برائت است زیرا منظور قانونگذار از ذکر عبارت«تبرئه»عدم ارتکاب جرایم مذکور در قانون بوده و عملی که در قانون جرم محسوب نگردیده مرتکب آن عملا مبرا از خلاف میباشد...
»به عبارت دیگر،هرگاه هیأت تجدیدنظر در رسیدگی به رأی هیات بدوی بدون صدور حکم برائت کارمند را به کار خود اعاده کند همین اقدام به مفهوم برائت تلقی میشود و کارمند دقیقا از مزایای حکم برائت بهرهمند می- شود،از سوی دیگر شعبه یازدهم دیوان بشرح دادنامه شماره 8381 مورخ 7731/11/72 چنین رای صادر کرد:«با التفات به اینکه حسب مندرجات لایحه جوابیه رای صادره مبنی بر برائت نامبرده نمیباشد،لذا با توجه به مراتب مذکور و توجه به مفاد ماده 02 قانون رسیدگی به تخلفات اداری مصوب 2731 و مقررات مشابه در قوانین قبلی،شاکی مستحق دریافت ایام عدم اشتغال نبوده است."