خلاصة:
بلا در ظاهر کلام،با لغاتی چون:سختی،مشقت و محنت مترادف است.اما این معنی،لایه ظاهری واژه را مدنظر دارد،زیرا در بلا و درد،رحمتها و نعمتهایی نهفته است که برای تشخیص آن،باید از دیدهای تیزبین برخوردار بود. شلاق بلا،باعث هشیاری انسان و دورکننده او از ظلمت فراموشی خداوند است.در بلایا،نباید فقط با دید منفی نگریست،چرا که آثار مثبت آن میتواند انسان را تا بالاترین مراحل کمال،همراهی کند. بیداری،جبران گذشته اشتباه،شکر بر نعمت، اکتساب بالاتری مدارج انسانی همچون:صبر،تسلیم و رضا،و عشق حقیقی،همه و همه در کیمیای بلا پنهان شدهاند. بلا،قلب را میپالاید و من وجودی انسان را ویران میسازد تا از او هیچ نمانده و لایق تزیین به عشق الهی باشد. بلا،تکلیف انسان را با خویش روشن میسازد؛ انسان درمییابد که تا چه میزان،از نعمت ایمان راستین برخوردار است. وقتی لطف خداوند شامل حال مخلوقی میگردد،حق تعالی او را سرانگشت بلا و مصیبت از دیگر افراد جدا میسازد،و هیچ لذتی از آن بالاتر نیست که بنده،آنچنان مورد توجه پروردگارش قرار میگیرد که:او را میآزماید، 2Lمیگذارد و مینوازد!
ملخص الجهاز:
92 از نظر عطار،برای بنده مؤمن،بلا و نعمت یکی است چنانچه میگوید: گر تفاوت باشد تا از دست شاه سنگ یا گوهر،نهای تو مرد راه گر عزیز از گوهری،از سنگ خواز پس ندارد شاه اینجا هیچ کار سنگ و گوهر را نه دشمن شو،نه دوست آن نظر کن تو،که این از دست اوست گر تو را سنگی زند معشوق مست به که از غیری گهر آری به دست03 از دیدگاه وی بعد از هر سختی و بلا،نعمتی از دیدگاه وی بعد از هر سختی و بلاء،نعمتی در راه است و هر بلاء،نعمتی در خود نهفته دارد: اگر کامیست،در کام بلاییست وگر گنجیست،زیر اژدهاییست13 یکی از کلمات محوری سخن عطار، کلمه درد است و مقصود از آن آمادگی روحی انسان است برای پذیرفتن امور ذوقی و حقایق روحانی و چیزهایی که میتواند انگیزه کارهای اساسی شود و نیروی حرکت سالک به سوی مقصود گردد23،چنانچه میگوید: در قعر جان مستم دردی پدید آمد کان درد بندیان را دایم کلید آمد33 به اعتقاد او،هرگاه با تمامی وجود از سر تا به پای درد گردی،درخور و شایسته حریم وصل کردگار میشوی زیرا درد سبب وصول است.