خلاصة:
مقاله حاضر، بر پیدایش علم فلسفه اخلاق متمرکز است. نویسنده، برخلاف اندیشه رایجی
که با توسل به سیر تحولات و مباحث فکری به وجود آمده در میان سوفیست ها و فیلسوفان
یونان باستان، علم فلسفه اخلاق را محصول اختصاصی یونانیان می داند، مدعی است که با
در نظر گرفتن تحولات و فرایندهای مشابهی که در سایر سنت های اخلاقی پدید آمده، نمی
توان قاطعانه فلسفه اخلاق را به مثابه یک علم، محصول خاص و انحصاری یونان باستان
دانست، بلکه این مباحث در میان سایر فرهنگ ها نیز به چشم می خورد. در این باره،
نویسنده، به ویژه به منازعات اخلاقی و تحولاتی اشاره می کند که در سنت اخلاقی چین
میان اخلاق کنفوسیوسی و دیدگاه های موتزو رخ نمود. این تشابهات، برای رد ادعای مختص
بودن فلسفه اخلاق به یونانیان و فرهنگ غرب کافی است، هرچند که نمی توان منکر این
واقعیت شد که فلسفه اخلاق غربی دارای نوعی ویژگی های اختصاصی است که در سایر فرهنگ
ها به چشم نمی خورد.
ملخص الجهاز:
"نویسنده، برخلاف اندیشه رایجی که با توسل به سیر تحولات و مباحث فکری به وجود آمده در میان سوفیست ها و فیلسوفان یونان باستان، علم فلسفه اخلاق را محصول اختصاصی یونانیان می داند، مدعی است که با در نظر گرفتن تحولات و فرایندهای مشابهی که در سایر سنت های اخلاقی پدید آمده، نمی توان قاطعانه فلسفه اخلاق را به مثابه یک علم، محصول خاص و انحصاری یونان باستان دانست، بلکه این مباحث در میان سایر فرهنگ ها نیز به چشم می خورد.
برای مثال، در مقاله Ethics از دائرةالمعارف فلسفه میخوانیم: «هرچند غالبا فلسفه اخلاق را به گونهای عام، علمی دانستهاند که شامل هرگونه تفکر مهم دربارة رفتار انسان می شود، می توان به درستی با جدا کردن تفکر فلسفی محض از توصیة عملی، موعظة اخلاقی و مهندسی اجتماعی، که فلسفه اخلاق توضیح دهندة آن بوده، و ]به نوعی[ از آن تغذیه می کند، فلسفة اخلاق را از طریق (تعیین) حدودی قابل کنترل، محدود کرد.
کوپر مینویسد: «این ادعا که آنها را باید نخستین فیلسوفان اخلاق تلقی کرد، مبتنی است بر توسل آگاهانه آنها به حاکمیت عقل در تعیین نحوة سپری کردن زندگی و نیز توجه آنها به تدبیر شیوههایی مناسب با بکارگیری عقل در بررسی مسائلی که در این مورد مطرح می شدند.
نتیجه شواهدی کافی از تلاشهای فکری و مباحث منطقی دربارة موضوعات اخلاقی در فرهنگهای غیر غربی وجود دارد و مؤید این ادعا است که فلسفه اخلاق (بحث فلسفی درباره مباحث اخلاق) محصول انحصاری یونانیان نیست، اما در عین حال، باید پذیرفت که درست یا نادرست بودن کارها، خوب و بد و فضیلت و رذیلت، موضوع مباحث دراز دامنی در سنت فلسفی غرب بوده است، نه در سایر سنتها."