ملخص الجهاز:
"گ. ر:اگر کسی این همانهایی که شما در تحلیل خود از ریمون بلور:خود فیلم موضوعی است که حل میشود و از ذهنمان میرود؛و در عین حال آن چه از مشاهدهی فیلم در ذهن ما باقی است،خود تبدیل به فیلم دیگری میشود،که باید ساخته و دیده شود.
اما دالهای ابتدایی در نشانهشناسی(غیر زبان شناختی)چیست؟من فکر میکنم با استفاده از ویدیو و با رجوع به تجربیات کونتزل-که دگرگونیهای شدت و استمرار فیلم را به دست میدهند- شاید بتوان شروع به جدا کردن یا دستکم بهتر تشخیص دادن فرمهایی کرد که چونان عناصری(من آنها را دالهای تمایز مینامم)در ظهور دالهای بصری کارکرد پیدا میکنند.
اگر بنابر عدم تغییر این عناصر باشد و سعی بر این که به سوی فرمهای ناآشنایی حرکت کنیم که قادر به بازشناسی آنها نیستیم،چه باید کرد؟ در تصاویری که شما در مقالهتان پیرامون کونتزل باز تولید کردهاید،از نوشتار هم سخن به میان آوردهاید،من فکر میکنم به...
ر. ب:در این مثال آنچه توجه مرا جلب میکند این است که تا چه حد بر دودستگی ذاتی تحلیل فیلم که پیش از این به آن اشاره کردم،دلالت میکند؛دو دستگی ذاتی یعنی اختلاف میان نظام-روشنفکرانه،که بر چارچوب نظری روانکاوی استوار است-و تجربهی خام و غیرقابل مهار یک فرد در مواجهه با چهرهای خاص با رابطهای به خصوص میان دو نما که به شکلی ناگهانی باعث آشفتگی میشوند.
اما میتوان فرض کرد که وجود چنین تجربهای میتواند کمک کند که ساز و کارهای ذهنی خود را درک کنیم؛و دیگر این که به کارکرد تصویر و خیال پی ببریم؛برای این که ما هنوز نتوانستهایم کاملا میان دیدن و دیده شدن تمایز قایل شویم."